چکیده:
تصور حاکم در مجامع دینی این است که علوماجتماعی، دانشی غربی و در نتیجه ملحد و ضد دین است. عدهای از تحصیلکردگان رشتههای مختلف علوماجتماعی نیز به وجود رابطه میان علوم شرعی و اجتماعی اعتقادی ندارند؛ از این رو دو گروه در جدایی و بیخبری نسبتا مطلقی از یکدیگر به سر میبرند و حتی گاه تلاشهای یکدیگر را خنثی میسازند. ولی نگاهی گذرا به سیر تکامل علوم در اسلام نشان
میدهد که بسیاری از ظرفیتهای موجود در تمدن اسلامی به کارگرفته نشده و برعکس در بعضی زمینهها تا حد افراط تلاش علمی صورت گرفتهاست.
از سوی دیگر امکان تفکیک علوماجتماعی به عنوان یک علم و جامعه شناسان، روانشناسان، اقتصاددانان و…که به عنوان متخصصان در شاخههای مختلف علوماجتماعی نظریهپردازی میکنند، وجوددارد، یعنی با ایجاد تفکیک میان علوماجتماعی به عنوان یک علم با روشهای خاص خود و جامعه شناسان و … به عنوان افرادی با امیال و گرایشهای فردی و حتی گروهی، میتوان با بهرهگیری از متدلوژی (روششناسی) خاصی، از علوماجتماعی بهره برد و از سوی دیگر با تزریق مفاهیم و اصول روشمند علومشرعی به ساحت علوماجتماعی، زمینه ایجاد پیوند این دانش با ارزشهای دینی را فراهم کرد
خلاصه ماشینی:
"به رغم این حمله تند به فقه سنتی و افکندن بار عقبماندگی مسلمانان و در هم ریختگی شخصیت آنان بر دوش آن و نوعی افراط در این حمله، جمال بنا، ابوسلیمان و دیگران بر یکی از نقاط درد مسلمانان انگشت گذاشته که مانع نوزایی و خیزش مسلمانان شدهاست که در بعدمعرفتی و بویژه در جنبه روششناختی نمود یافته است؛ بهطوریکه باید علوم را بر اساس جدایی میان موضوعات و روشهای آنها از هم جدا کرد؛ سپس آنها را به خدمت جوامعاسلامی درآورد؛ البته پس از خروج از مشکلات وهمی معرفتی مانند: «عقل و نقل»، «ارزشی و تحصلی»، «یقین و گمان» و … این مشکلات و سایر امور مشابه آنها زمانی به صورت وهمآلود درمیآیند که قرنها است همه توان خود را برای حل، تکرار و بازگویی آنها صرف میکنیم؛ چراکه به عنوان مثال مسئله ارتباط میان «عقل و نقل» هنوز هم قضیهای است که گستره عظیمی از اهتمام، وقت و توان ما را به خود مشغول میکند.
واقعیت این است که تسلیم کردن علوماجتماعی در برابر روششناسی اصولی یا محدود ساختن آن با احکام ارزشی، لامحاله به جستوجوی «حق» و «باطل» و «ایمان» و «کفر» میانجامد و ما را در زندان سنت (میراث) نگه میدارد؛ بهطوریکه بنا به گفته دکتر «طه جابر العلوانی» همه اختلافات در مورد علوم مربوط به میراث، فورا به حکم ارزشی بازمیگردد؛ زیرا علوم شرعی بر اصول دین و اصول فقه مبتنی است و این اصول بر پایههای ارزشی استوارند و این امر به بروز نوعی دوگانگی خطرناک در اندیشه اسلامی میانجامد؛ یعنی همان برچسبهای قدیمی نظیر صوابانگاران و خطاپنداران، فرقه نجات یافته و فرقه هلاک شده و … از این رو برای اجتناب از این امر، باید جستوجوی خطا و درست یا حق و باطل، آخرین افکاری باشد که به آن مراجعه میشود."