چکیده:
دوگانگی علوم طبیعی و انسانی یکی از جاافتاده ترین دوگانگی ها در تفکر و فرهنگ غربی است. این دوگانگی، آن گونه که در فلسفهٴ غرب به چشم می خورد، نتایج و پیامدهای بسیاری داشته است. نگارنده با اشاره به این مبنا و پیامدهای آن، به بیان ناهمخوانی آن با تفکر دینی می پردازد. در ادامه ـ با استفاده از فلسفهٴ نفس صدرایی ـ مدل طولی در علم دینی مطرح می شود. سه پیامد مهم این مدل، یعنی رد تحویل گرایی و رد تقابل تبیین و تفسیر و رد طبیعت گرایی نیز بررسی می گردد. تحویل گرایی اقسام گوناگونی دارد. این اقسام تا آنجا پذیرفتنی اند که به تحویل و تقلیل بعد اساسی آدمی به جنبهٴ مادی او نینجامند. تبیین و تفسیر هم یک پیوستار طولی را تشکیل می دهند. طبیعت گرایی به وحدت روش علوم انسانی و تجربی یا وحدت موضوع آنها تاکید دارد. در مقابل، ضد طبیعت گرایی بر عدم وحدت روش این علوم و عدم وحدت موضوع آنها اعتقاد دارد. در غرب، نزاع طبیعت گرایی با ضد طبیعت گرایی تاریخچه ای طولانی پشت سر گذاشته است. بر اساس مدل طولی، علوم طبیعی و انسانی تفاوت های بنیادی دارند.
The dichotomy between the natural and human sciences is one of the most established dichotomies in Western thought. This dichotomy، as exemplified in Western philosophy، has been very consequential. The author، referring to this dichotomy and its consequences، elucidates it inherent incongruity with religious thought. In expounding on the topic he uses MullÁ ÑadrÁ’s philosophical discussions on the human soul to put forth his hierarchical model of religious knowledge. Three important consequences and characteristics of this model are that it is: non-reductionist، non-interpretive، and anti-naturalistic; all of which are discussed and analysed in the text of the article. It is noted that: there are different types of reductionism which، it is argued، are acceptable only to the extent that they do not reduce the most fundamental dimension of man to just his material aspect; explanation and interpretation form a hierarchical continuum; and naturalism employs a single methodology in both the experimental and the human sciences or even stresses that the subject matter of these sciences is one and the same. Anti-naturalist stances، on the other hand، hold that both the methodology and the subject matter of these two fields differ. The debate between naturalism and anti-naturalism has a long history. According to the hierarchical model، the natural and the human sciences are fundamentally different.
خلاصه ماشینی:
"مدل طولی در علم دینی علیرضا قائمینیا* چکیده : دو گانگی علوم طبیعی و انسانی یکی از جا افتادهترین دو گانگیها در تفکر و فرهنگ غربی است.
دوگانگی نفس و بدن،و به دنبال آن،دوگانگی تبیین و فهم،در تفکر جدید غربی و تقسیم رشتههای علمی در دانشگاهها ریشه دوانده و میان مراکزی که به علوم انسانی اشتغال دارند و مراکزی که به علوم طبیعی میپردازند،شکاف و دوگانگی اجتنابناپذیری را به بار آورده است.
با وجود این که در مطالعات دانشگاهی، تفکیک علوم انسانی از علوم طبیعی پذیرفته شده و نیز مسلم انگاشته شده است که میان آنها شکافی پر نشدنی وجود دارد،در برخی از رشتهها،مانند انسانشناسی،این تفکیک بسیار مشکل آفرین بوده است.
اگر بنا بر این است که علم دینی تحقق بیابد،باید از همان تفکیک علوم انسانی و علوم طبیعی آغاز کرد و معنای صحیح آن را در تفکر دینی جست.
روش آنها یا با هم تفاوت دارد(علوم طبیعی با تبیین و علوم انسانی با تفسیر سر و کار دارد)یا روش آنهایکی است.
روشن است که بر پایۀ دو تبیین اخیر،بعد روحی و پدیدههای مربوط به روح به بعد بدنی و حوادث مربوط به آن تحویل و تقلیل مییابد و به همین دلیل،در علم دینی مقبول نیست.
نتیجه علم دینی باید بر دیدگاهی در باب ارتباط نفس و بدن مبتنی باشد که براساس آن،هر یک از علوم طبیعی و علوم انسانی جایگاه درخور خود را داشته باشد.
بر این پایه، تحویلگرایی در سطوح مختلف(علم و نظریه و تبیین)در صورتی که به تحویل و تقلیل بعد اساسی وجود آدمی به بعد مادی او بینجامد،پذیرفتنی نیست."