خلاصه ماشینی:
آیا مثلا با انواع واردات و با موافقتهای اصولی فراوانی که در این زمینهها داده میشود مشکل صنعتی کشور حل میشود یا بر مشکلات قبلی افزوده خواهد شد؟آیا این صنایع فردا میتوانند از طریق صادرات،نیازهای خودشان را تأمین نموده و برای کشور ارز حاصل بکنند یا اینکه خیر،دست شکستهای خواهند شد آویخته بر گردن دولت و بیت المال؟باید بدانیم نیازهای داخلیمان چقدر است و از آن طرف قدرت خرید جامعه چقدر؟ شاید یک قدم مؤثر برنامه دوم این باشد که نقاط ضعف ساختار صنعتی کشور را شناسایی و تبدیل به نقاط قوت سازد،تا مشکلاتمان تبدیل به نقاط قوت بشوند و از تجربه 15-20 سال گذشته واقعا عبرت بگیریم و درس بیاموزیم.
به جای اینکه فرضا در بعضی بخشها موافقتهای اصولی بدهیم و سولهها در سراسر کشور احداث بشود،اگر در این بخشها سرمایهگذاری میشد چقدر میتوانست مأثر باشد؟یا اگر در زمینهء چغندر قند و امور مربوط به کارخانههای قند و شکر سرمایهگذاری میشد که یکی از نیازهای اساسی ماست و سالیانه باید 500، 600 هزار تن شکر وارد بکنیم-(آنهم به قمیت تنی 300 دلار)-میتوانستیم از تولید داخلیمان استفاده کنیم.
یعنی اگر بنا باشد که سیستم بانکی در صنایع به صورت ریالی خیلی باز و آزاد عمل بکند،عملا سیستم بانکی توان لازم برای تأمین را ندارد و این بر میگردد به ا شکال اساسی ساختار بخش صنعت که متکی به درآمد حاصل از فروش نفت است و درآمد القایی از خارج میخواهد.
در همین جهت ذکر این نکته را لازم میدانم که در برنامه دوم حتما باید به موضوع توسعه صادرات صنعتی فکر کنیم و برای آن به گونهای جدی برنامهریزی کنیم تا بتوانیم به مدد صنعت از اقتصاد تک محصولی نجات پیدا کنیم.