چکیده:
هدف این مقاله، اولا دفاع از رهیافت دلیل گرایی در مورد عقلانیت باورها، ثانیا بررسی چالش دلیل گرایی درباره عقلانیت باور به خدا، و بررسی رهیافت پلنتینگا به این چالش خواهد بود. در این مقاله، استدلال خواهد شد که چالش دلیل گرایی درباره عقلانیت باور به خدا مخدوش است، هر چند رهیافت دلیل گرایی در عقلانیت باورها قابل دفاع خواهد بود. هم چنین روش ضد دلیل گرایی پلنتینگا را در رابطه با این چالش نقد نموده، استدلال خواهم نمود که پروژه پلنتینگا برای ابطال دلیل گرایی در خصوص عقلانیت باورها پروژه ای ناتمام است، زیرا او لزوما نیاز ندارد موضعی مخالف دلیل گرایی اتخاذ نماید تا تئوری عقلانیت باور به خدا را بنا نهد، بلکه می تواند دلیل گرایی را بپذیرد و در عین حال، چالش دلیل گرایی درباره باور به خدا را از طریق ارایه یک تبیین اصلاحی از دلیل گرایی ابطال نماید. در این مقاله نشان داده خواهد شد که می توان مفهوم دلیل را توسعه داد تا شامل دلایل شخصی نیز بشود، زیرا دلیل محدود به دلیل گزاره ای و عمومی نمی شود. به علاوه در این مقاله استدلال خواهد شد که به رغم پایه دانستن باور به خدا، باورهای خداگرایانه هنوز در بعضی شرایط، از دلیل بازشناسانه بی نیاز نخواهد بود. براین اساس، مفهوم جدیدی از دلیل گرایی برای عقلانیت باورهای دینی پیشنهاد خواهد شد.
The purpose of this paper is firstly، to defend the evidentialist approach to the rationality of beliefs، secondly، to examine the evidentialist challenge to the rationality of religious beliefs، and thirdly، to survey Plantinga's approach to the challenge. In this paper، I will argue that the evidentialist challenge is flawed; however، the evidentialism is defensible. So، Plantinga's project to refute evidentialism is not perfect، because he does not need to have a position against evidentialism to establish the rationality of belief in God، rather he may accept evidentialism and at the same time to refute the challenge by means of a complementary account of evidentialism.
In this paper it will be shown that we can develop the concept of evidence to include private evidence as well، because evidence is not restricted to the propositional evidence or public evidence. Furthermore، I will argue that in spite of basicality of belief in God، the theistic beliefs still need the discriminating evidence in some contexts. Accordingly، a new concept of evidentialism will be offered for religious beliefs to be rationally justified.
خلاصه ماشینی:
"چون باور باید مبتنی بر دلایلی باشد که از نظر ذهنی برای شخص قانعکننده باشندو ضرورتی ندارد که بر دلایلی مبتنی باشد که همهی انسانها ملزم به پذیرش آن باشند،ممکن است کسی اشکال کند که استفاده از دلیلهای شخصی یک نوع تحکم در باور است،لذا ابتنای باور بر دلیل شخصی عقلانی نخواهد بود.
اما پلنتینگا در کتاب باورهایموجه مسیحی،دلیلگرایی را اینگونه تعریف میکند:«دلیلگرایی براین باور است کهاعتقاد به خدا زمانی عقلا قابل توجیه یا قابل پذیرش است که دلیل خوب برای آن وجودداشته باشد که این دلیل،استدلالات از گزارههای دیگر خواهد بود»(20،ص:70).
چالش دلیلگرایی دربارهی عقلانیت باور به خدا همانطوری که پیشتر بیان شد،دلیلگرایی رهیافتی است برای عقلانیت معرفتشناختی باور که معتقد است یک باور عقلا موجه یا قابل پذیرش است اگر دلیل کافی برایپشتیبانی آن وجود داشته باشد.
اما اینکه دلیل چه تأثیری در باورهای یک شخص متدین میتواند داشته باشد،پاتریک لیمعتقد است که داشتن دلیل برای باورهای دینی به منظور اثبات صدق و درستی آنهانیست،چون اگر چنین بود نیازی به دین نبود و خود انسان میتوانست همه چیز را بفهمد؛بلکه نیاز به دلیل،برای توجیه اصل ایمان است.
چگونه چنیناعتقادی موجه خواهد بود؟زیرا دیدگاه کی یر کیگارد،این نوع اعتقاد،اصلا اعتقاد به خدامحسوب نمیشود،زیرا هیچ منبع قابل قبولی برای یک چنین اعتقادی وجود ندارد،همانگونه که ویلیامز میگوید:«براساس بررسیهای پیشین،یک منتقد معرفتشناسیاصلاح شده میتواند اینگونه استدلال نماید: (1)بعضی از باورهای ظاهری به خدا،واقعی و بعضی کاذب هستند."