خلاصه ماشینی:
"و باز درحالیکه طبری و مقدسی و ابن اثیر و ذهبی و ابن خلکان در مورد زنی که هزاران درجه در هنگام اسارت پایینتر از دختران یزدگرد بوده است تا بدانجا که نام او هم معلوم نیست،یعنی بانوئی که مادر«عامر بن شراحیل شعبی»تابعی مشهور و ندیم عبد الملک بن مروان پادشاه اموی بوده(این شعبی که نزد عامه خیلی مهم جلوه کرده است،در نزد خاصه و ما شیعیان به دو تا پول سیاه هم نمیارزد)71یادآوری کردهاند که آن زن در جملهء اسیرانی بوده است که در«جلولا»به غنیمت و اسارت گرفته شده است،آیا معقول و متصور است که اسارت آن شاهدختان در دوران خلافت عمر و فتوحات آن زمان ناگفته بماند و هیچ مورخ و محدث و «فتوح»نویسی از چنان امری،و به اسیری گرفتن چنان دوشیزگان والاگهری نامی به میان نیاورد؟ آری همه این مسائل را جاعلان یا خلطکنندگان این افسانه نادیده گرفته و علاوه بر آن به منظور درست جلوه دادن آن دعاوی نادرست به ادعای نادرست دیگری هم تمسک کنند:مثل آنکه امیر المؤمنین علی علیه السلام را در آن مجلس حاضر سازند،و دو شاهدخت را به حسین بن علی(ع)و محمد بن ابی بکر که در سال 18 هـ نهساله و در سال آخر حیات عمر 14 ساله بوده،بسپارند و شاهدخت سومی را خلق کنند و او را به عبد الله بن عمر بدهند و سالم بن عبد الله بن عمر را(جد مادری عمر بن عبد العزیز پادشاه سلیم النفس اموی)که مادر گرامیاش مشخص و معین است،به عنوان پسر خاله حضرت علی بن الحسین و جناب قاسم بن محمد بن ابی بکر معرفی کنند(یعنی چون حضرت امام حسین و عبد الله بن عمر شوهر لیلی و صفیه-دو دختر عمو-بودهاند،با توجه به این مسأله آنان را باجناق یکدیگر بر دختران یزدگرد بشناسانند)."