چکیده:
در این مقاله ضمن اشاره به جایگاه تاریخ بزهدیدگی در فرآیند کیفری،پیدایش بزه دیدشناسی به عنوان یک رشتهء نوین علمی و مبانی نظری بزهدیدگی اطفال،با انجام یک پژوهش میدانی محدود و اجرای یک«پرسشنامهء محققساخته»بر روی 30 تن از مددجویان پسر کانون اصلاح و تربیت تهران و تجزیه و تحلیل یافتههای حاصل از آن،و پس از نتیجهگیری از تحقیق و با توجه به یافتههای میدانی،راهکارهایی عملی-به منظور دستیابی به یک نظام کیفری مناسبتر نسبت به اطفال و پیشگری از بزهدیدگی مکرر آنان توسط نظام عدالت کیفری-ارائه گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"سیستم توسط دولتها،نقش آنان در طرح و اقامهء دعوای کیفری روز به روز برجستهتر گردید و نقش بزهدیده در این دعاوی رو به افول گذاشت.
بازجویی شده است(فرآیند پلیسی)و نیز ناعادلانه پروندهء وی مورد رسیدگی قرار گرفته
در نتیجه ورود به کانون اصلاح و تربیت نمیدانستند و تنها 33%موافق این امر بودند.
مسؤولیت خانه به عنوان عامل بزهکاری مخالف بوده و تنها 36%با این امیر موافق بودند.
خویش را عامل بزهکاری خود نمیدانستند ولی 37%موافق این امر بودند.
از نظر ایجاد حرفه و کار اجباری همراه با کارمزد به عنوان یک جایگزین حبس در کانون 87%مددجویان با آن موافق بوده،تنها 10%با آن مخالفت میکردند و 3% هم
آنان زن باشد در این مورد 35%نظری نداشتند و 15%هم مخالف آن بودند.
نسبت به قوانین مربوط به بزه اطفال نیز 43%مددجویان تحت پژوهش بر این باور
دیگر مرتکب جرم نیز نخواهند شد،در مقابل 7%مخالف این نظر بوده و 10%هم نظری نداشتند.
میتوان نتیجه گرفت که فقر یکی از عوامل قربانی شدن آنان است البته نتیجهء دیگری نیز
ناخواستهء نظام کیفری میگردند که پاسخهای مددجویان به پرسشنامههای ما نیز این را به
بودهاند و این امر به صورت قاعدهمند مورد توجه کارکنان نظام کیفری بویژه قضات-به
متخصصان این امر بهتر از یک حقوقدان میتوانند در این زمینه ابراز نظر کنند و ثانیا عملی کردن آن مشکل است ولی در مورد سایر نتایج و با توجه به آنها به چند پیشنهاد
Responsibility بود چه با توجه به«وضعیت خاص اطفال»نظام حقوق جزای ما هوی مربوط به این وضعیت نیز باید ویژه و خاص باشد که در این میان نظام مسؤولیت"