خلاصه ماشینی:
"نخستین کار شیخ سرهندی این بود که با فعالیت های مهدی الفی جانپور در هند که به شخصیت پیامبر اسلام توهین نموده بود،و ادعای اکبر شاه در برخورداری از رسالتهای پیامبر،و نظرات کسانی چون ابو الفضل که معتقد بودند در ایمان به خدا،قبول پیامبر شرط نیست،به مخالفت برخیزد.
برای نمونه او در نامهای که به لالا بیگ مینویسد:<<از ممنوع اعلام کردن ذبح گاو توسط اکبر شاه سخن میگوید و مدعی میشود که این احمد سرهندی پس از آنکه جهانگیر در سال 1605 به سلطنت رسید، در نامهای که به شیخ فرید،مینویسد،از طریق مریدانش در کاخ،سلطنت نشسته است>>،آنگاه با بیان انتظاراتی که از او میرود خاطرنشان می کند که<<سلطان باید متوجه مسئولیتهایش در شکل دادن به حکومتی مبتنی بر فقه اسلامی باشد؛او باید از روحانیون منفعتطلبی که عامل نابسامانیهای دولت پیشین بودهاند دوری کرده و به روحانیون باتقوا و از خود گذشته نزدیک شود>>13.
شیخ احمد سرهندی نیز با اینکه همواره حقوق ضایع شدهء مسلمانان در مناطق دوردست و روستاهای بسیار دور هند را یادآور میشد و محدود کردن آزادی عبادت آنها و تخریب مساجدشان36توسط هندوها را تقبیح میکرد اما در ظاهر از حیات دینی شخص امپراتور کاملا خشنود دیده میشد37.
شیخ احمد با الهامی که از شباهتهای موجود بین افکار صوفیانه و اندیشههای ودانتا کسب کرد عامل تحولی اساسی در مباحث دینی-سیاسی شد؛تحولی که از جهات گوناگون به موازات رد نظریات کسانی چون رامانوجا (Ramanuja) و شانکراچاریا (Shankracharya) مطرح میشد؛و این جالب توجه است."