چکیده:
آیا تغییر ساختاری در تاریخ علویان ترکیه و علویان سوریه رخ داده است؟ این پرسشی است که در این مقاله بر آن متمرکز میشویم تا شباهتها و تفاوتهای این دو گروه را تحلیل کنیم.
از اوایل قرن بیستم تبعیضهای قدیم در دوره امپراتوری عثمانی علیه این دو گروه اقلیت پایان یافت و سیاست کمال آتاتورک در ترکیه و نیز فرانسه در سوریه، درها را به روی علویان در این دو جامعه گشود، به گونهای که هر یک توانستند آثار پایداری بر جوامع خود بگذارند. تاثیرات سیاسی این دو گروه در خلال هفتاد سال اخیر به طور چشمگیری افزایش یافته است. تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی مستلزم برجسته شدن درک موقعیتهای جدید آنان بود، به طوری که این تغییرات پاسخی محسوب میشد به گسترش و توسعه جوامع آنها نسبت به دیگر گروهها در ترکیه و سوریه؛ عواملی که هم ایجابی و هم سلبی بود.
خلاصه ماشینی:
"سیاست این حزب نئوفاشیست،با آرمان تشکیل دولت ترکیه بزرگ نه فقط برضد کردها بلکه علیه علویان نیز سامان دهی شده بود.
نه فقط دلایل اقتصادی همچون بهرههای ناشی از اصلاحات ارضی،حزب بعث را برای علویان جذاب کرده بود،بلکه از آنجا که ساختار اجتماعی علویان میتوانست در جریان اهداف داخلی حزب و بهویژه شبکۀ قبایلی آنها مورد استفاده قرار گیرد،جذابیت مزبور افزایش یافته بود.
چنین خطری وجود داشت؛اما لازم است برآرامش کشور در خلال فرایند نهادهای ملت سازی که تحت رهبری اسد ایجاد شد تأکید کنیم؛یک جامعه سیاسی جدید مبتنی بر حضور علویان،گروههایی از دیگر اقلیتها و شمار زیادی از شهروندان مسلمان سنی شکل گرفت.
60 سران نظامی فقط شامل گزینههای علوی نبودند،بلکه حتی احتمالاتی مبنی بر تشکیل رهبری مرکبی از علویان و اهل سنت در دوران پس از اسد وجود داشت؛از جمله سربازگیری از اهل سنت در خلال بیست سال گذشته با یک روش بسیار حساب شده صورت گرفته بود.
علویهای ترک بر تفاوت بین خودشان و کسانی که ساختار قدیمی عثمانی را نمایندگی میکردند یا دیگر احزاب،گروهها و بازیگران سیاسی ضد علوی تأکید میکردند؛ اما علویهای عرب سوریه همۀ ترکان را اعم از نمایندگان عثمانی یا مسلمان سنی موجود یا احزاب و گروههای علوی را به عنوان عاملان خشونت یا موضع منفی به سوریه و تمایلات ملی آن یکسان به شمار میآوردند و این موضع را ادامه میدهند.
layoR ehT,tsaE elddiM eht dna yekruT,snibboR pilihP ."