چکیده:
بررسی پیوند دین و معنویت، بخش نخست مقاله حاضر است. در این بررسی کوتاه، ارتباط دین و معنویت و مبادی تصدیقی این پیوند ارگانیک از چندین منظر طرح میگردد. پس از آن درباره نیاز روزافزون انسان معاصر به معنویت سخن میگوییم. اثبات روزافزونی گرایش جوامع معاصر به زیست معنوی براساس نمودهای عینی و تحلیلهای جامعهشناختی است. بحث اصلی، یعنی آسیبشناسی معنویت، با توضیح درباره زمینههای آسیبپذیری آغاز میشود و سپس درباره پنج آفت مهم سخن میرود. آفات و آسیبها که اثر حاضر به طرح و توضیح آنها میپردازد، عبارتاند ازعلیهمالسلام یک. معنویت و مناسکرحمة الله دو. معنویت و عقلانیترحمة الله سه. معنویت و نیازمندیهای مادی انسانرحمة الله چهار. معنویت و عملگراییرحمة الله پنج. معنویت و فرقهگرایی. در ذیل توضیح درباره هریک از آفات مذکور، راهکارهایی برای رهایی از آنها پیشنهاد میشود. مهمترین راه صیانت معنویت از آسیبهای آن، بازگشت به مذهب اصیل و ریشهدار است. نیز بهرهگیری از خرد و تجربههای تاریخی، یکی دیگر از راههای دفع آفات است. همچنین اهتمام مدیران و مسئولان فرهنگی به استفاده از کارشناسان خبره و دلسوز در برنامههای معنوی، کمک بسیاری به تعمیق معنویت در جامعه میکند.
خلاصه ماشینی:
"توأمسازی معنویت با عقلانیت، انسان معنوی را چنان هوشمند و ورزیده میکند که میتواند در سنگستان ابتذال نیز شیشه ایمان خود را نگه دارد و نشکند: شب تاریک و سنگستان و من مست قدح از دست من افتاد و نشکست نگهدارندهاش نیکو نگه داشت وگرنه صد قدح نفتاده بشکست کمک دیگر عقلانیت به رشد و بالندگی معنویت، جلوگیری از رشد اندیشهها و باورهایمخربی همچون جبرگرایی است که شرح و تفصیل آن بیرون از حوصله این نوشتار است.
محمدعلی فروغی در دیباچه رسالهای که درباره علم سیاست نوشته است، به همعصران خود یادآور نکته مهمی میشود که خلاصه آن پیوند ناگسستنی میان اموری معنوی و مادی مردم است: علم حقوق که در معنی دانش سیاست مدن باشد، الزم و اهم علوم و فنون است، زیرا بدون داشتن این علم و فن، احدی به درستی از عهده رتق و فتق امور مملکت برنیاید و پیشرفتیچنان که باید و شاید ننماید و چون کار ملک و ملت مختل ماند کار دنیا بی سامان خواهد بود و اختلال کار این جهان البته اسباب اغتشاش کار جهان دیگر خواهد شد.
نیز آنچه از تأمل در فرقههای مختلف، نصیب هوشمندان و منصفان میشود این است که تا در خانه عصمت و سرای ولایت باز است، نباید مشت به هر دری کوفت و به قول حافظ: چون طهارت نبود، کعبه و بتخانه یکی است نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود و به گفته مولانا جلالالدین بلخی در دیوان کبیر شمس، تا خورشید نبوت میدرخشد، دیگران را نرسد که پیش حضرتش عرض حضور کنند و راه و روشی دیگر دراندازند: روا بود همه خوبان آفرینش را که پیش صاحب ما دست بر کمر گیرند قمر مقابله با روی او نیارد کرد وگر کند همه کس عیب بر قمر گیرند ."