چکیده:
جلال آل احمد نویسندهای مطرح و اثرگذار در ادبیات معاصر ایران است و به دلیل ویژگیهای فردی و شرایط اجتماعی عصر او،از افرادی است که بحثها و جدلهای فراوانی را دربارهء خود باعث شده است. از ویژگیهای مهم آثار جلال این است که بیش از آنکه ویژگیهای ادبی و داستانی داشته باشند،ویژگی تاریخی و مستند بودن دارند و به همین دلیل،تاریخ و فرهنگ دوران جلال را میتوان در آثار او خواند و دریافت.در تحقیق پیش رو سعی شده است با مطالعهء دقیق آثار ادبی جلال آل احمد،مراجعه به نقدهای منتشرشده از آثار او،مطالعه و فیشبرداری از کتابهای تاریخی و زندگینامههای جلال آل احمد،تصویری از اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دوران این نویسندهء نامآشنای ادبیات معاصر، با توجه به دو اثر ادبی او،دید و بازدید و از رنجی که میبریم، ارائه شود.
خلاصه ماشینی:
تاکنون ده اثر ادبی،شامل مجموعه داستان کوتاه،داستان بلند، و رمان،از جلال منتشر شده است که این مجموعهها را خود جلال تنظیم کرده است(هرچند دو عنوان آخر بعد درگذشت او به چاپ رسید).
نقطهء برجستهء داستان،پایان آن است که زن غریبه به راوی معرفی میشود و شخصیت داستان با او همدردی میکند؛ولی چون این زن برای خوانندهء عام آشنا نیست،همدردی با او را باعث نمیشود و حسی را برنمیانگیزد.
آنچه جلال در کتاب دیدوبازدید در نقد مذهب نوشته است،از نوع دوم است و متأسفانه او در این مقطع از زندگی خود-یعنی سالهای دههء بیست-به نقد سطحی و غیر کارشناسی مذهب پرداخته و مواردی از عادات و رسوم مردم و یا خرافههای رایج بین آنها را به اصل مذهب نسبت داده و همه را با هم رد کرده است.
افطار بیموقع خلاصهء داستان آمیز رضا مردی پایبند به امور مذهبی است و تشنگی طاقتفرسای روزهداری را تحمل میکند و وقتی فردی را میبیند که روزهء خود را میخورد،تاب تحمل ندارد و حتی با او دستبهیقه میشود و کتککاری میکند.
یکی از ضعفهای داستان این است که جلال رفتارها و احساسهای پاک آمیز رضا را از خرافهها و کجرویها جدا نمیکند و همه را با هم میبیند و در پایان داستان نتیجهگیری مستقیم و غیر هنری میکند: «ستارهها یا از دیدن این همه نادانی و فقر تابوتوان خود را از دست داده،ناگهان میمردند...
جلال در این داستان از مردمی که به طمع ثواب برای تشییع جنازه آمدهاند،انتقاد میکند و باورهای سطحی آنها را با وجود اعتقاد به آخرت از جنازهای فرار میکنند،به نقد میکشد.