چکیده:
یکی از مهمترین رویکردهای الهیاتی در دورهء معاصر،الهیات سلبی است.این رویکرد به رغم آنکه امروزه در الهیات جدید به جد،مورد توجه و اقبال الهیدانان است،در میان مؤلفان داخلی به درستی شناخته نشده است.در این نوشته،تلاش شده است که در ابتدا تعاریف و برداشتهای مختلف از الهیات سلبی ارائه،تحلیل و نقد شود و سپس با اختیار تعریفی نسبتا جامع از این رویکرد الهیاتی،بن مایههای الهیات سلبی تشریح گردد.با تحلیل تعریفها و بنمایههای الهیات سلبی میتوانیم این شاخهء الهیات را از منظری تازه و با نگاهی نو بنگریم.
خلاصه ماشینی:
با ذکر این مقدمه اینک به بررسی چند تعریف از الهیات سلبی میپردازیم.
براساس این تعریف،قائلان به الهیات سلبی سخن گفتن از اوصاف و افعال خدا را فقط از طریق
ثانیا،سلب در الهیات سلبی سلب ساده نیست بلکه سلب سلب است.
سلب نیز سلب میشود و این سلبی است که ایجابها را تعدیل میکند و آنها را به صورت بالاتری از
چهارمین تعریف از الهیات سلبی که در اینجا بررسی میشود،تعریفی است که دنیس ترنر ذیل
معرفتی الهیات سلبی تأکید میکند و ما را به اختلاف میان جهل سادهء پیش از نقد و جهل نقادانه توجه میدهد.
چه،از سویی الهیات سلبی را در سلب محض و تنزیه صرف خلاصه میکند و از
تحلیل و نقد این دو تعریف،اجمالا میتوانیم به نگاهی که بسیاری از مؤلفان داخلی به الهیات سلبی دارند
و سخن گفتن از خدا به روش سلبی است.
فراتر از علم،جهل فروتر از علم در الهیات سلبی نه ممدوح است و نه جایگاهی دارد و در سلبیگروی نیز طبیعتا
کارکرد اصلی الهیات سلبی نیز در همین نفیگری نهفته است.
الهیات سلبی حقیقی از نفیهای الهیاتی2و به عبارت دیگر سلبهای ساده گریزان است.
این سلب سلب الهیات سلبی را البته به امری نقیضی3و عجیب و غریب تبدیل میکند که بر
رکن دیگر گفتمان سلبی تعامل یا دیالکتیک سلب و ایجاب است.
میورزد:الهیات سلبی نیازمند الهیاتی ایجابی است تا با آن دست و پنجه نرم کند و تعالی یابد.
از طریق الهیات سلبی این زبان دینی تحول
این دیالتیک میان استعارههای سلبی و ایجابی به سنتزی نقیضی منتهی میشود.