چکیده:
مسئله جهات ثلاث در فلسفه اسلامی از جایگاه والایی برخوردار است.زیرا در مبحث هستیشناسی، موجود در نزد فلاسفه اسلامی به واجب و ممکن تقسیم میشود و بحث از جهات ثلاث به دلیل عهدهدار بودن تبیین مفاد الفاظ واجب و ممکن بالتبع از ارزش والایی برخوردار خواهد بود.در عین حال در فلسفه اسلامی در تبیین وضعیت وجودی جهات ثلاث دو دیدگاه متفاوت مطرح است:یک نظر حکمای اشراق است که طبق آن جهات ثلاث اوصافی ذهنی و اعتباری شمرده میشوند، و دیدگاه دوم قول حکمای مشاء است که طبق آن جهات ثلاث بعنوان امور عینی مطرح میشوند.و در کتب متداول به ابن سینا نسبت داده شده است.ما در این مقاله ابن رشد را بعنوان مدافع جدی این نظر مطرح خواهیم کرد و نشان میدهیم که صدر المتألهین هرچند در ابتدا در این مسئله راهی بینابین برمیگزیند و آن را تحت عنوان «تصالح اتفاقی»مطرح میکند لیکن در نهایت نظر فلاسفه مشاء مورد تأیید او است،و استدلال صدر المتألهین در تأیید این نظر هماهنگ با استدلالی است که ابن رشد در کتاب تهافت در این باب مطرح ساخته است.
خلاصه ماشینی:
"از جمله قاضی عضد ایجی در مواقف و سید شریف جرجانی در شرح مواقف و همچنین علامه حلی در کشف المراد اعتقاد به وجود عینی جهات را و نیز یکی از دلایلط را که بر این مدعا اقامه شده است به ابن سینا نسبت داده و استدلال منسوب به ابن سینا چنین است:2 (1)اگر امکان،امر ثبوتی و حاصل در خارج نباشند فرقی بین امکان و لاامکان وجود نخواهد داشت،اما فرق میان این دو بدیهی است،پس امکان در خارج وجود دارد.
صدر المتألهین با تحکمی شمردن تفاوتی که سهروردی در کتابهای مختلف خود میان دو قسم از سپیدی و حرکت که در خارج نیز وجود دارند و صفاتی همچون شیئیت و لونیت و امکان که تأیید میکرد وجودشان فقط در ذهن است-و بیان اینکه کلیات همه از این جهت،یعنی از لحاظ ملاک صدق از یک قبیلند،و اینکه صدق احکامی که متضمن محمولات قسم دومند نیز مستلزم وجود خارجی این محمولات است خود را در جانب کسانی قرار میدهد که قبلا آنها را محصلین از حکمای عظام خوانده است.
ممکن است به ذهن کسی چنین خطور کند که شاید تفاوت میان نظر ابن رشد و صدر المتألهین را بتوان در تفصیلی دانست که صدر المتألهین بین وجود رابط و وجود رابطی قائل است و چون این تفکیک در زمانهای قدیمتر هنوز متداول نبوده است شاید منظور حکمای مشاء و ابن رشد برخلاف صدر المتألهین این باشد که نحوهء وجود هردو قسم کلی در خارج نیز از یک قبیل است."