خلاصه ماشینی:
"(بعدها دریافتم که مصدق به علت رنجش شخصی حاضر به مذاکره با انگلیسیها نمیشده زیرا نویلگس نایب رئیس شرکت نفت انگلیس که مأمور ادامه دادن مذاکرات با ایران بوده، ظاهرا در یک مورد اظهارنظر بیادبانهای به این مضمون کرده بود که«او و شرکت متبوعش در معاملهء خرید و فروش قالی و چانهزدنهای بازاری شرکت نکردهاند».
وظیفهء من این بود که دربارهء مسائلی که در نظر مصدق جالب توجه نبود ولی برای این که معامله انجام گیرد به نحوی اجتنابناپذیر ضروری بود اصرار بورزیم،در حالی که جورج میبایست دربارهء منافع شگفتانگیزی که در صورت موافقت مصدق با چارچوب مذاکرات مورد قبول انگلیس عاید ایران میشد داد سخن بدهد.
آچسون وزیر خارجه میخواست پیش از آن که اجازه دهد پیشنهادم را مطرح کنم،مطمئن شود که پیشنهاد براساس محکمی قرار دارد و به علت اجرای قانون ضدتر است در مورد چند شرکت بزرگ نفت که در آن زمان در جریان بود دچار اشکال نشود.
آنگاه رویش را به ژنرال برادلی کرد و شگفتی خود را از این که رئیس ستاد مشترک با نظر او موافق نیست ابراز داشت و گفت سالهاست که همکاری غیرقانونی بین کمپانیهای نفتی موجب کاهش تولید و افزایش بهای نفت شده است.
هنگامی که من و جورج مکگی با مصدق مذاکره میکردیم،مسئله این بود که آیا خواهیم توانست کسی را راضی کنیم که متعهد شود 32 میلیون بشکه نفت را در سال به بهای تقریبا 10/1 دلار وارد بازار جهانی کند.
هر چند در زمان تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور چنین به نظر میرسید،ولی بعدا مصدق در گفتگوهای خصوصی خود با جورج مکگی اصرار ورزید که پالایشگاه آبادانی ملی نشده است."