خلاصه ماشینی:
"نظریهء خواجه نصیر طوسی آنچه از مشرب محقق طوسی در شرح رسالهء علم و در پایان شرح بر اشارات خود استنابط میگردد این است که علم واجب الوجود را نسبت به جواهر عقلی علم حضوری اشراقی و علم خداوند را به مادیات و پدیدههای جسمانی از نوع علم حصولی ارتسامی دانسته است،بدین معنا که صور و حوادث مادی در جواهر عقلی مرتسم است و علم تفصیلی حقتعالی به موجودات مادی عبارت است از آن صور مرتسمه،با اینکه خواجه نصیر در مرتبهء ذات به علم اجمالی کمالی حق به اشیاء قائل است آنچنانکه باید به تحلیل این مسئله نپرداخته،به همین جهت نکات مبهمی در نظریهء او لاینحل باقیمانده است.
همچنین توجیه دیگر سخنش این است که بنابر نظر حکما و اغلب متکلمان از جمله خود خواجه نصیر علم خداوند همچون صفات دیگر عین ذات اویند و از طرفی ذات باری دارای ضرورت ازلی است پس صفات او نیز همچون ذات وی ضرورتی ازلی دارند در حالی که عقل اول ممکن الوجود و حادث است و واجب الوجود نمیتواند عین عقل اول و معلول اول باشد.
در حالی که فحوای کلام خواجه این است که علم ذات الهی به ذات خود عین ذات اوست در این مورد همهء حکمای اسلامی و اغلب متکلمان اتفاقنظر دارند ولی وجه افتراق حکما با متکلمان در مورد علم حقتعالی به اشیاء است که در این میان خواجه نصیر در رابطه با علم حق به موجودات ابتدا علم ذات را با علم حقتعالی به عقل اول و ابن سینا علم الهی را با صور مرتسمه و افلاطونیان آن را عین مثل و شیخ اشراق آن را عین وجود و ذوات اشیاء خارجی توجیه کردهاند."