چکیده:
نظام حدود سی سال پیش از کندی که نخستین فیلسوف مسلمان نام گرفته زندگی کرده و به تفکرات فلسفی پرداخته است.بنابراین باید او را نخستین فیلسوف مسلمان نامید.نظام از طرق مختلف بهویژه از ترجمههای عربی فلسفهء یونان،فلسفه آموخت و بیشتر به آرای فیلسوفان طبیعی گرایش یافت و فلسفهء خود را بر مبنای فلسفهء طبیعی بنیان،نهاد.از اینجاست که نویسندگان مسلمان تاریخ کلام و فلسفه او را به حق در شمار فیلسوفان طبیعی و نه ما بعد الطبیعی قرار دادهاند نظام تنها در مسائل فلسفی صاحبنظر نبوده بلکه از زبان و ادبیات تازی و همچنین کلام و کتب آسمانی ادیان و مذاهب دیگر نیز علم و اطلاع کامل داشته است او مانند سایر معتزله پذیرفته بود که تنها عقل معیار واقعی حقیقت است و وحی فقط مؤید احکام عقل است.
این مقاله مخصوص آرای فلسفی اوست.نظام در اغلب مسائل فلسفی متداول جامعه و عصر خود،از جمله شک و یقین،جسم و روح،جوهر و عرض،حرکت و سکون،علت و معلول،کون و بروز،متناهی و نامتناهی،تداخل،طفره، بقا و فنای اجسام و خلق مستمر،....اندیشیده و آرای مخصوصی اظهار داشته،که در این مقاله مورد بحث و گفتوگو واقع شده است.
خلاصه ماشینی:
ضمنا بايد دانست كه اگرچه فلسفه هنوز يك علم ناكامل است و هيچگاه به نحو محض كامل نخواهد شد تا بتواند دلايل كلّ امور ممكن را بيان كند و يا مثلا با وزن و اندازهگيرى، نوعى شناسايى كمّى در حدّ رياضى به دست آورد،با اينحال انسانى كه به عنوان فيلسوف مشغول مطالعهى كتاب بزرگ طبيعت است و دلايل كمال خلقت را جستجو مىكند،واقعا قابل تحسين مىباشد،خاصّه كه اين نوع تحقيقات براى نوع انسان نيز بسيار مفيد است.
از طرف ديگر همچنين بايد گفت با اينكه فيلسوف بزرگ،كسى است كه دلايل امور كثيرى را بتواند بيان كند ولى تبحر را با فلسفه نبايد خلط كرد و فيلسوف الزاما كسى نيست كه امور زيادى را مورد مشاهده قرار داده و يا كتابهاى زيادى را خوانده است و حتى منظور از فيلسوف،آگاه بودن او از تاريخ فلسفه و علوم هنرها نيست،چه ممكن است اين اطلاعات بسيار پراكنده باشد و شخص نتواند ميان آنها سازگارى ايجاد نمايد،در صورتى كه فيلسوف به نحوى اتكاء به اصولى دارد كه استحكام آنها محرز است و روشى را به كار مىبرد كه كاملا وضوح دارد و نتايج موجهى از آن حاصل مىآيد.
در اين دائرة المعارف به نظر مىرسد كه نه واقعا به تاريخ فلسفه نظر بوده و نه در واقع به نفس ماهيت فلسفه؛اگر براى شناخت فلسفه بايد تاريخ واقعى آن را انكار كرد يعنى افرادى چون افلاطون و ارسطو و متفكران بسيار بزرگ ديگر را كنار گذاشت،اين چه نوع تاريخ فلسفه خواهد بود!تعريفى كه با استناد به افكار ولف گفته شده،البته عميق و در خور تأمل است ولى بيشتر به نظر مىرسد كه به جاى تأمل در ماهيت فلسفه،خواسته شده است كه آن را به عنوان وسيلهاى براى توجيه علم جديد به كار برند.