خلاصه ماشینی:
"همه میدانیم که واقعیت و آن روی سکه همیشه آن چیزی نیست که به نمایش گذاشته میشود و در این میان حتی زنان هنرمند، نویسنده،شاعر،نقاش و غیره و ذلک را نمیتوان به عنوان نمونهای مستثنی از گردونهی این سرنوشت،منفک کرد؟ آیا زنانی که هرگز نخواستهاند قربانی پدر،برادر،شوهر، پسر و دیگر مردان جامعه شوند و آزاد و مستقل روی پای خود ایستاده و تا پای جان برای رسیدن به حقشان تلاش کردهاند،به معنای واقعی به آنچه که میباید و میخواستند،دست یافتهاند؟ پس از گذشت حدودا 04 یا 05 سال که زن از اسارت خانهنشینی بدر آمده و توانسته در جامعه،در نقشهایی فراتر از شستشو و رفتوروب و آشپزی و طی مسیر مطبخ تا بستر ظاهر شود،هنوز چند درصد از مردان ما او را ناقص العقل و جنس دوم نمیدانند؟!
-نقش دیگر این زن در همسری مردی نمود مییابد که این مرد به عنوان همسر،از او هیچ نمیخواهد و فقط ظاهرا با اعطای آزادی کامل به زن،در صدد رسیدن به اهداف و خواستههای خود برمیآید و به دنبال قهرمانبازیهای خویش است،مردی که به بهانه (به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود) فداکاری و از جان گذشتگی،در تمام لحظات زندگی،زن را تنها میگذارد و حتی پس از چند روز،از تولد فرزندانش با خبر میشود.
حتی اگر به دلیل عقل هم بخواهیم به بررسی موضوع بپردازیم کدام عقل سلیمی،ازدواج زنی تنها و بیکس را-که تمام سالیان عمر خود را وقف تربیت و پرورش فرزندان کرده-نهی میکند،یا اینکه توجه به فرهنگ و عقاید و سلیقههای شخصی و توجه به نظرات دیگران،صرفا میتواند دلیلی محکم برای مخالفت با این امر باشد."