خلاصه ماشینی:
"آیا از نظر روانشناسی امکان دارد مردی چهل ساله در ضلالت و گمراهی بهسر ببرد و هیچ نوع ایمان و اعتقاد به اصول ادیان آسمانی نداشته باشد ولی در ظرف یک روز (روز نزول وحی)آنچنان منقلب گردد و قلب او روشن شود که بتواند در جرگهء پیامبران و رهبران سماوی قرار گیرد و آنچنان پاک و نورانی شود که بتواند به تطهیر دیگران قیام کند؟ ممکن است گفته شود که پیامبر اسلام مدتی فاقد ایمان بود اما چند سال قبل از نزول وحی تمایلاتی بهسوی خدا و ایمان به مقدسات پیدا کرد و به تدریج آمادگی روحی برای وحی الهی پیدا کرد.
با در نظر گرفتن این مقدمات،ممکن است چنین گفته شود که مقصود از جملهء«ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان»همان عدم آگاهی از تفاصیل معارف اعتقادی و وظایف مذهبی است؛زیرا تنها این قسمت است که پیامبر الهی پس از نزول وحی از آن آگاه گردید نه اینکه آن حضرت پیش از وحی و نبوت فاقد ایمان به خدای متعال بود وگرنه مفاد آیه با آنچه از زندگی رسول خدا آگاهیم،تضاد پیدا میکند.
با ملاحظهء این آیات و آیات دیگر که از جهتی با آیهء مورد بحث مشابه است، روشن میگردد که مقصود از این آیات،نفی شأن و استحقاق است و هدف آیه این است که اگر از جانب خدا،وحی به سوی تو ارسال نمیگردید،تو هرگز توانایی آن را نداشتی که از حقیقت کتاب و ایمان،آگاه باشی و مقصود از کتاب،همان قرآن و مقصود از ایمان، همان آگاهی از تفصیل شریعت اسلامی است که از طریق وحی در اختیار پیامبر قرار میگیرد نه ایمان به خدا و ایمان به پیامبران آسمانی او که میلیونها انسان بدون اینکه مورد وحی قرار گیرند،واجد چنین ایمانی هستند."