خلاصه ماشینی:
منظور این است که در هر شاهکار بزرگ گذشته از لب لعل و خط زنگاری و موی و میان مسلما«لطیفهای نهانی»و«آنی»نهفته است که آن را«روح اثر»مینامیم و این«روح»همان چیزی است که شاهکاری را بر ذوق و اندیشهء یک ملت و فرهنگ ملی یک سرزمین در قرون و اعصار تحمیل میکند و بر زبان و شعر و هنر در قرون و اعصار حکومت میبخشد و علل این مقبولیت را نباید تنها در شرایط داخلی آن شاهکارها جستجو کرد بلکه برای شناخت چنین حکومت و سلطنتی گذشته از ارزش ماهوی شاهکار از چند عامل مهم و کلی باید نام برد که مهمترین آنها عبارت است از «انطباق روح اثر با روح و ذوق و عواطف ناآگاه قومی»و«پاسخگویی به امیال سرکوفته و آرمانهای تاریخی(نه امیال و آرمانهای روز)»و «ظهور اثر در زمانی مناسب که شرایط تأثر و پذیرش اجتماعی فراهم است»و«تحصیل ارزش سنتی و خوگری نسلها با اثر در اعصار مختلف» و«قرار گرفتن تدریجی در ردیف مواریث ملی مقدس و مورد تعصب».
آیا تصور میتوان کرد که این ابیات وامثال آنها به زبانی دیگر قابل ترجمه و اصلا به زبان فارسی نیز جز با همین هیأت و کیفیت قابل انشاء باشد؟: زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم میمخور با همه کس تا نخورم خون جگر سر مکش تا نکشد سر بفلک فریادم یار بیکانه مشو تا نبری از خویشم غم اغیار مخور تا نکنی نا شادم رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم قد بر افراز که از سرو کنی آزادم شهرهء شهر مشو تا ننهم سر در کوه شور شیرین منما تا نکنی فرهادم علت اینکه لحن عناد و استهزاء و طنز آلودی گفتار حافظ را نیز در ردیف عناصر اصلی شیوهء خاص او برشمردیم اینست که آشنایی با این لحن یکی از کلیدهای گنجینهء اشعار حافظ بشمار میرود و بدون توجه به آن نه تنها از درک بسیاری از لطایف شعر خواجه محروم میشویم بلکه گاهی از دریافتن مقصود و مراد واقعی او باز میمانیم.