چکیده:
در طی چندین دهه اخیر، رابطه بین توسعه اقتصادی و نابرابری جنسیتی یکی از مهمترین مباحث هم در حوزه سیاستگذاری و هم در علوم اجتماعی بوده است.سازمانهای غیردولتی و سازمان ملل فعالانه به بررسی اثر سیاستهای اقتصادی بر موقعیت زنان پرداختهاند و همچنین سازمانهای دولتی در بیشتر نقاط جهان به تنظیم برنامههای هدفمند جهت ادغام موضوعات جنسیتی در برنامههای توسعه پرداختهاند و اغلب این سیاستها در جهت کاهش نابرابری بین زن و مرد بوده است.
خلاصه ماشینی:
"سازمانهای غیردولتی و سازمان ملل فعالانه به بررسی اثر سیاستهای اقتصادی بر موقعیت زنان پرداختهاند و همچنین سازمانهای دولتی در بیشتر نقاط جهان به تنظیم برنامههای هدفمند جهت ادغام موضوعات جنسیتی در برنامههای توسعه پرداختهاند و اغلب این سیاستها در جهت کاهش نابرابری بین زن و مرد بوده است.
در مدل درجه دوم ضرایب معنیدار نمیباشند وکاهش مییابد؛لذا فرضیه وجود یک رابطه U وارونه بین توسعه اقتصادی و موقعیت زنان که توسط" pureoB "مطرح شده است، مورد تأیید قرار نمیگیرد و در نتیجه وجود یک رابطه خطی مورد تأیید است.
مدلهای غیرخطی هیچکدام معنیدار نمیباشند وبسیار کوچک دارند؛به عبارتی وجود رابطه U وارونه مانند بین نابرابری جنسیتی و سه متغیر توسعه فوق، مورد تأیید قرار نمیگیرد؛هر چند که رابطه خطی نیز دارای قوت یادی نمیباشد.
به طور خلاصه میتوان گفت که مدلهای مقطعی رابطه IG با شاخصهای توسعه، نمایانگر رابطه خطی ضعیف بین متغیرهای فوق میباشد؛همچنین وجود همبستگی بین IG و درآمد سرانه(17/0)، IG و MEG (011/0)، IG و امید به زندگی(24/0-)؛و IG و آموزش(22/0)بسیار ضعیف، ولی همبستگی بین IG و دسترسی به درآمد زنان (85/0)قابل توجه است.
مطالعات مقطعی نشان داد که به طور کلی موقعیت زنان در استانهای ثروتمند بهتر از استانهای فقیر بوده است؛با این حال، هیچیک از مدلهای مطرح شده در این تحقیق، رابطه غیرخطی U وارونه را بین توسعه اقتصادی و موقعیت زنان مورد تأیید قرار نداده است.
در عین حال که مطالعات مقطعی نظریه نئوکلاسیک را تأیید میکند، با این حال همانند منتقدین DAG ، نقش نهادهای سنتی و فرهنگی و ساختار پدرسالاری، اثر رشد اقتصادی بر نابرابری جنسیتی را ضعیف کرده است."