خلاصه ماشینی:
"به این ترتیب مسیحیت زمانی را وضع کرد که تاریخی،خطی،و محدود بود،ضمن اینکه وجود زمان بیزمان، یعنی ابدیت و جهان دیگر،را پذیرفت در پایان تاریخ بعد از روز جزا، زمان به پایان میرسد،آینده متوقف میشود،و همه چیز زمان حالی بیپایان میگردد:شادی ابدی یا عذاب ابدی.
جامعه امروزین زمان خطی،متوالی،و غیر قابل تکرار مسیحیت را به میراث برده و در عین حال،تغییراتی عمیق در آن داده است:اولا زمان خطی دیگر محدود نیست بلکه نامحدود شده است،ثانیا،قهرمان نمایش زمان دیگرنه آدمی منفرد که به جهان میآید تارستگار یا نارستگار شود،بلکه نژاد بشر است-به عبارت دیگر،تکامل تاریخی جای رستگاری را گرفته است،ثالثا،آرک تیپ زمان امروزین و جایگاه ارزشها،آینده میباشد.
سابقا کلمه انقلاب به معنای دوران اجسام آسمانی بود،و به این ترتیب نظریه قدیمی زمان ادواری را نشان میداد،بعد از قرن هیجدهم،«انقلاب»معنای تغییر ناگهانی و جایگزینی یک نظام با نظام دیگر را پیدا کرد.
نتیجه آن بود که یک رژیم فراری مستبد،که در اوان دوره سرمایهداری خود بود،به رژیمی دیوان سالاری تبدیل شد که نمیتوان آنرا سوسیالیست خواند مگر آنکه این اصطلاح را تحریف کنیم.
س:پس غرب شکست خورده است؟ ج:سرمایهداری جدید همانقدر شکست خورده است که سوسیالیسم ولی ایدئولوژیستهای«پایان ایدئولوژی»حق داشتند اما نه به طریقی که خود میاندیشیدند:دو نسخه نظریه زمان خطی، دو ایدئولوژی که در قرن اخیر بر تاریخ غرب مسلط بودهاند،غیر قابل استفاده گشتهاند.
از قرن هیجدهم به بعد،این کلمه معنای تغییر خشونتبار یک نظام به نظام دیگر را یافته است،وبالاتر از همه این کلمه مفهوم زمان ادواری را از دست داده و حالا از آن به معنای تسریع پیشرفت در زمان خطی بوسیله جهش را پیدا کرده است."