خلاصه ماشینی:
"سعدی دو بار در گلستان خویش و یک بار ضمن مواعظ، این نکته پرمغز را مورد تأکید قرار داده است: سخندان پرورده پیر کهن بیندیشد آنگه بگوید سخن مزن تا توانی به گفتار دم نکو گوی، اگر دیر گویی چه غم؟ اول اندیشه، وانگهی گفتار پایبست آمده است و پس دیوار سخن گفته دگر باز نیاید به دهن اول اندیشه کند مرد که عاقل باشد 42- شهری تو را از شهر دیگر بهتر نیست.
در بوستان، سعدی دو بار این معنا را آورده: تفکر شبی با دل خویش کرد که پوشیده زیر زبان است مرد به نطق است و عقل آدمیزاد فاش چو طوطی سخنگوی نادان مباش همچنین، در گلستان نیز سه بار ترجمه همین دیدگاه، آمده است: زبان در دهان ای خردمند چیست کلید در گنج صاحب هنر چو در بسته باشد چه داند کسی که جوهرفروش است یا پیلهور تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد آدمی را زبان فضیحه کند جوز بیمغز را سبکباری.
در چهار جای از بوستان، سعدی بر ترجمه همین حدیث تأکید کرده: گرفتم که خود هستی از عیب پاک تعنت مکن بر من عیبناک مکن عیب خلق ای خردمند فاش به عیب خود از خلق مشغول باش کسی پیش من در جهان عاقل است که مشغول خود، وز جهان غافل است منه عیب خلق ای فرومایه پیش که چشمت فرو دوزد از عیب خویش در مواعظ و گلستان هم، دو بار این معنا آمده است: خویشتن را علاج مینکنی باری از عیب دیگران خاموش همه حمال عیب خویشتنیم طعنه بر عیب دیگران چه زنیم؟ 51- آنکه خود را مظان تهمت نهاد، بدگمان شونده به او را نباید مورد نکوهش قرار داد (حدیث 159)."