چکیده:
ادبیات ایران زمین، چه شعر و چه نثر، بخش مهمی از تاریخ، فرهنگ و اندیشه جامعه را بازگو می نماید. شاهنامه فردوسی، یکی از منظومه های ادبی ایران و جهان می باشد که اندیشه سیاسی در ایران باستان و الگو شاهی آرمانی را جست وجو می کند. یکی از مؤلفه های بسیار مهم در آن، عدل و داد است که در نظام سیاسی مطلوب، تحقق می یابد. با نگاهی به چرخه عدالت که به سنت ایرانی بر می گردد ارتباط بین مؤلفه های این چرخه در شاهنامه، مشهود است که با ترسیم آن و برقراری ارتباط بین مفاهیم در شاهنامه، بخشی از اندیشه های سیاسی موجود در شاهنامه بررسی می گردد.
خلاصه ماشینی:
"وی با عنایت به نظر انجمنی از موبدان و بخردان در نامهای به کارداران خویش مینویسد: نهادیم بر روی گیتی خراج درخت گزیت از پی تخت عاج کس کو برین یک درم بگذرد بیداد بر یک نفس بشمرد بیزدان که او داد دیهیم و فر که من خود میانش ببرم به ار بجایی که باشد زیان ملخ و گرتف خورشید تابد بشخ دگرتف باد سپهر بلند بدان کشتمندان رساند گزند همانگر نبارد بنوروز نم زخشکی شود دشت و خرم دژم مخواهید باژ اندرون بوم و رست که ابر بهاران به باران نشست ز تخم پراگنده و مزد رنج ببخشید کارندگان را زگنج 61 ب)اطاعت از شهریار پیروی و اطاعت،از جمله وظایفی است که رعیت در قبال شهریار دارد.
خردمند را شاد و نزدیک دار جهان بر بداندیش تاریک دار بهر کار با مرد دانا سگال برنج تن از پادشاهی منال چو یابد خردمند نزد تو راه بماند بتو تاجوتخت و کلاه 23 برای قوام پادشاهی،معقول این است که خردمندان،نزد شاه،ارج و قربی داشته باشند و به نیکان نیز نیکی شود و در مقابل به بیدادگر و انسان فرومایه،مسئولیتی ندهند.
چنین گفت نوشین روان قباد که چون شاه را دل بپیچد ز داد کند چرخ منشور او را سیاه ستاره نخواند و را نیز شاه ستم نامهء عزل شاهان بود چو درد دل بیگناهان بود ستایش نبرد انک بیدار بود بگنج و به تخت مهی شاد بود گسسته شود در جهان کام اوی نخواند به گیتی کسی نام اوی 93 دوم،ویرانی در اثر بیکفایتی و بیلیاقتی شهریار که البته نتیجه بیخردی وی می- باشد."