چکیده:
یکی از دیدگاههای رایج در علومشناختی،نظریهء«استعارهء مفهومی»است.این نظریه در بسیاری از حوزهها؛از جمله مطالعات دینی،تأثیر فراوانی را بر جای گذاشته است.طبق این دیدگاه، استعاره در درجهء نخست نه به زبان،بلکه به نحوهء اندیشیدن بشر مربوط میشود و تفکر اساسا خصلت استعاری دارد؛بدین معنا که آدمی میان حوزههای مختلف،نگاشتهای معرفتشناختی و هستیشناختی مییابد و به همین دلیل،یک حوزه را براساس مفاهیم متعلق به حوزهء دیگر میفهمد.نگارنده،نخست به تبیین این نظریه و بیان تفاوت آن با دیدگاه سنتی در باب استعاره و سپس،به تأثیر آن در تفکر دینی و نحوهء فهم مفاهیم و گزارههای دینی-پرداخته است.بیتردید،این نظریه در فهم آیات قرآن و تأثیر آنها در تفکر اسلامی نظریهای جدید را به دنبال دارد.
The theory of “conceptual metaphor” is one of the common perspectives in cognitive sciences. This theory has had a great effect in many fields including religious studies. According to this view، metaphor is first related to human’s method of thinking not to his language and thinking is basically metaphorical; in other words human finds epistemological and ontological matting among different fields and for this reason he understands one field on the base of the concepts of another. I will first explain this theory and its difference with the traditional view regarding metaphor and then I will clarify its effect on religious thought and on the course of understanding religious concepts and propositions – in Islam. There is no doubt that this theory will bring about a new theory in understanding of Quran’s verses and their effect on Islamic thought.
خلاصه ماشینی:
"طبق این دیدگاه، استعاره در درجهء نخست نه به زبان،بلکه به نحوهء اندیشیدن بشر مربوط میشود و تفکر اساسا خصلت استعاری دارد؛بدین معنا که آدمی میان حوزههای مختلف،نگاشتهای معرفتشناختی و هستیشناختی مییابد و به همین دلیل،یک حوزه را براساس مفاهیم متعلق به حوزهء دیگر میفهمد.
برای اینکه بحث خود را بهطور دقیق دنبال کنیم،از میان این متون،قرآن را انتخاب میکنیم؛زیرا هرچند استعارههای مفهومی در همهء این متون به چشم میخورد،قرآن ساختار استعاری پیچیدهتری دارد و از طریق آنها در اندیشهء مؤمنان تأثیر میگذارد.
این روابط اهمیت فوق العادهای برای بشر دارد و یکی از دستاوردهای زبانشناسی شناختی این نکته بوده است که بشر اشیا و ارتباط آنها را با یکدیگر در مکان مادی میفهمد.
بنیادی بودن تجربهء مکان و زمان بدین معنا نیست که کاربرد حقیقی واژهها تنها به سطح این تجربه اختصاص دارد؛بلکه بشر براساس روابط مکانی و زمانی همه چیز را میفهمد و از گسترش آنها برای فهم مفاهیم و امور مجرد کمک میگیرد.
همچنین، این استفاده بدین معنا نیست که نوعی استعاره یا مجازگویی در این مورد وجود دارد؛بلکه بشر همه چیز را در قالب این روابط میفهمد و برای فهم حقایق مجرد نیز باید از آنها آغاز کند.
در اینجا لازم است به نکتهای کلی دربارهء استعارههای مفهومی قرآن اشاره کنیم که دلیل ناتمام بودن برداشتهای فخر رازی و زمخشری-و بهطور کلی،نقص سخنان کسانی را که این قبیل واژهها را به معنایی خاص محدود میکنند-نشان میدهد."