خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) اگر ابن میمون در قسمت دوم برهان،تنها به آنچه که ارسطو بیان کرده،اکتفا نماید،برهان او ناتمام است،زیرا او پس از تقسیم موجود به ضروری به همراه سبب و ضروری بالذات باید اولا بالذات نبودن ضرورت موجود غیرکائن و غیر فاسد را اثبات کند و ثانیا:باید این را نیز ثابت کند که نیاز موجودی که ضرورت بالذات ندارد تا هنگامی که به ضرورت بالذات ختم نشود پاسخ داده نمیشود.
توجه ابن میمون به راه دوم نتیجهء طبیعی حیات فکری او در دنیای اسلام در قرن ششم هجری است،در محیط فلسفی دنیای اسلام از فارابی به بعد،تحلیل موجود به ماهیت و وجود،و زیادت وجود بر ماهیت و امکان ماهوی که نتیجهء تحلیل فوق است و همچنین وجوب و ضرورتی که در برابر این معنای از امکان قرار میگیرد،از مباحث و مفاهیم رایج و شناخته شده هستند،چندانکه در این محیط لفظ ممکن الوجود منصرف به موجودی میشود که دارای ماهیتی زاید بر وجود است و از امکان ماهوی برخوردار میشود و لفظ واجب بالذات،ذهن را به واقعیتی راه میبرد که منزه از امکان ماهوی است.
دلیل دوم:ابن میمون،برهان امکان و وجوب را در ذیل قسمت اول برهان خود و به عنوان جزء دوم یک برهان مرکب در نظر میگیرد،او اگر به عناصر ذاتی برهان امکان و وجوب توجه میکرد،به این نکته پی میبرد که برای اثبات واجب نیازی به آن ندارد که ابتدا از کون و فساد موجودات بر موجود فسادناپذیر استدلال کند و از آن پس بر وجود واجب دلیل آورد،زیرا امکان ماهوی عنصری است که از نظریه موجود فسادپذیر نیز به دست میآید."