چکیده:
شهید اول و شهید ثانی در فرهنگ ما همواره به دانش فقه مشهور بودهاند و ابعاد فکری و کلامی آن دو چنانکه باید مورد تحقیق قرار نگرفته است.شهیدین از منظر فقهی کاملا همسو و هماهنگ نشان میدهند و شهید ثانی در قالب و قامت شارح و مفسر بزرگ اندیشههای فقهی شهید اول نمودار میشود.اما از منظر کلامی و اعتقادی میان آنان تفاوتی چشمگیر وجود دارد که جز با رجوع به میراث کلامی شیعه در گذشتههای دورتر قابل شناسایی نیست.این مقاله با گذر به عمق تاریخ تفکر شیعه و بازنمود اختلافات کلامی مدرسه قم و بغداد و سپس در مدرسهء حله، نشان داده است که این واگرایی به مبانی معرفتشناختی کلام اسلامی بازمیگردد.
خلاصه ماشینی:
"البته سید به نقد معتزله بسنده نمیکند،بلکه به«تابعین آنها»از میان دانشمندان شیعه هم خرده میگیرد و برای این منظور به سراغ بزرگترین و معروفترین متکلمان شیعه در بغداد، یعنی شیخ مفید و سید مرتضی میرود و به رسالهای از قطب الدین راوندی استناد میکند که در آن به نود و پنج مسئله از علم اصول(عقائد)که بین آن دو اختلاف رخ داده،اشاره شده است و در پایان آورده است که«اگر به موارد بیشتری میپرداختم،کتاب به درازا میکشید» سید بن طاووس این را شاهدی بر دور بودن راه کلام میداند و میگوید:«و هذا یدلک علی انه طریق بعید فی معرفة رب الارباب»(همان،ص 46).
ایشان اندکی بعد به روشنی نشان میدهد که استدلال از آن سنخ که در فلسفه و کلام گفته میشود را لازم نمیداند و حصول اطمینان را بدون آن ممکن میشمارد: و لا ینحصر الدلیل علی هذه المعارف فیما ذکره العلماء بل لا یشترط ترتیب مقدماته علی الوجه المعتبر فی الانتاج عند اهل الحد و البرهان و انما الواجب علینا من ذالک اقامه ما تطمئن به النفس بحسب استعدادها و یسکن الیه القلب بحیث یمنع من تطرق الشبهة عن عقیدة المکلف و یخرج عن التقلید البحث و العمی الصرف کدلیل العجوز و غیرها؛دلیل بر این دسته از معارف به آنچه علما گفتهاند منحصر نیست، بلکه ترتیب و تنظیم مقدمات استدلال به صورتی که نزد منطقیین برای نتیجهگیری معتبر است،لازم نیست؛تنها همان مقداری واجب است که نفس به حسب استعدادش بدان عقیده اطمینان ورزد و قلب او آرام گیرد،به گونهای که از بروز شبهه در عقیده مکلف بازدارد و او را از تقلید صرف و کوری محض بیرون آورد(همان،ص 201)."