چکیده:
اخلاق سکولار از مبانی هستیشناختی و انسانشناختی و نیز از برخی اصول و مبانی معرفتشناختی بهره میبرد. اموری همچون شکگرایی، نسبیتگرایی، عقلگرایی، علمباوری و کثرتگرایی معرفتی اموری هستند که به عنوان مبانی معرفتشناختی اخلاق سکولار مطرح هستند. ابتلا انسان معاصر غربی به شکاکیت و نسبیت در معرفت از یک سو، و گرایشات علمباورانه، عقلگرایانه، کثرتگرایی معرفتی و اخلاقی از سوی دیگر، موجب دور شدن وی از اخلاق دینی گردید و زمینه را برای طرح اخلاق سکولار فراهم ساخته است. اینها جملگی ناشی از ضعفهای مفرط مسیحیت موجود و عملکرد سوء کلیسا در برخورد با اندیشههای علمی و فلسفی بوده است. این مقاله به تشریح این مبانی و نقد و بررسی آنها پرداخته و سعی در اثبات کارآمدی اخلاق دینی نموده است.
خلاصه ماشینی:
"ابتلا انسان معاصر غربی به شکاکیت و نسبیت در معرفت از یک سو، و گرایشات علمباورانه، عقلگرایانه، کثرتگرایی معرفتی و اخلاقی از سوی دیگر، موجب دور شدن وی از اخلاق دینی گردید و زمینه را برای طرح اخلاق سکولار فراهم ساخته است.
70 گرچه در این موضوع اتفاق نظر وجود نداشته و دیگران نیز مبنای دیگری برای اخلاق در ذهن داشتهاند، اما آنچه حاصل این رویکرد بوده و به نحوی وجه اشتراک عقلگرایی در اخلاق میتوان نامید، نفی بنیادهای مابعدالطبیعی و دینی اخلاق و در نتیجه، انکار اخلاق دینی بوده و نتیجهای جز اثبات اخلاق سکولار با گرایشهای مختلف آن ندارد.
همچنین افزایش ثروت و رفاه ثمرة منطقی و لابد علم و تجربه بوده است، اما سؤال اساسی این است که آیا بشر عصر جدید با مجهز شدن به ابزار علم، واقعا توانسته است آنچه را در طول تاریخ به دنبالش بوده، به دست آورد؟ با توجه به این سؤال میگوییم: در نقد علمگرایی دو بعد مختلف را میتوان مدنظر قرار داد: 1.
از سوی دیگر، اصل موجبیت علی اگر چه در جای خود صحیح بوده و در دیدگاه فلسفی ما نیز پذیرفته شده است و به یک عبارت، میتوان گفت این اصل بیان دیگری از مسئله تبعیت معلول از علت تامة خود است که در فلسفة اسلامی مطرح میشود، ولی اختیار انسان نیز به عنوان جزیی از علت تامه در امر به وجود آمدن معلول دخیل بوده و همین امر موجب میگردد افعال انسان از حالت غیراختیاری بودن خارج شود."