چکیده:
خداشناسی، یکی از زیرساخت های فهم و معرفت دینی است. گونه های خداشناسی و دیدگاه های مختلف در زمینه اوصاف الهی و معناشناسی اوصاف حق تعالی، نقش اساسی در سامان دهی معرفت دینی دارد. این نقش به گونه ها ودر ساحت های گوناگونی رخ می نماید که عبارتند از:
1. ساماندهی نگاه کلان به دین؛ 2. تعیین و رد یا قبول منابع معرفت دینی؛ 3. تبیین قداست داشتن یا نداشتن و نیز ثبات و تحول معرفت دینی؛ 4. تاثیر در چگونگی فهم و تفسیر ما از نصوص و آموزه های دین.
نتیجه تحقیق حاضر آن است که در میان آرای خداشناختی، تنها خدای توحیدی ادیان در حل مسائل و پاسخ به پرسش های بنیادین کلامی قادر است. از سوی دیگر، فهم بسیاری از آموزه های دینی، مستقیم یا غیرمستقیم، به تنقیح مبانی مربوط به اوصاف الهی و معناشناسی اوصاف خداوند وابسته است. در این عرصه نیز، تنها دیدگاه راهگشا نظریه اشتراک معنوی و تشکیک وجودی صدرالمتالهین شیرازی است.
Theism is one of the fundamental bases and foundations of religious knowledge and understanding. There are different kinds of theism and different perspectives regarding God’s attributes and their meaning which play an important role in the organization of religious knowledge. This role can be seen in different shapes and fields such as the following cases: 1. It organizes our macro-perspective to religion، 2. It determines the rejection or acceptance of the sources of religious knowledge; 3. It explains the holiness or non-holiness of religious knowledge and its stability or reformation; 4. It effects our understanding and interpretation of religious narrations and teachings.
The result of this research shows that only the monotheistic religions، among theistic theories، can answer the fundamental theological questions and solve their problems. On the other hand understanding a great deal of religious teachings depends، directly or indirectly، on revising the bases of God’s attributes and its semantics. The only theory that solves the problems of this field is the univocal view and Molla-Sadra Shirazi’s graded being.
خلاصه ماشینی:
٢. فهم از واژٔە فهم معاني گوناگوني به دست داده شده است ؛ از جمله : الف ) دانستن چيزي : «علم الشيئ »؛ (بن زکريا، ١٤٠٤ق : ج٤، ص٤٥٧) ب) شناخت قلبي : «الفهم معرفتک الشيئ بالقلب »؛ (ابن منظور، ١٤٠٨ق : ج٤، ص١١٤١) ج) شناختن ، در انديشه آوردن : «فهمت الشيئ : عرفته و عقلته »؛ (الفراهيدي ، بي تا: ص٧٥٧) د) تصور معنا از گفتار گوينده : «تصور المعني من لفظ المخاطب »؛ (حرجاني ، ١٤١١ق : ص٢١٧) هـ) حسن آمادگي ذهن براي تصور آنچه از خارج بـر آن عرضـه مـي شـود؛ (الـساوي ، ١٩٩٣م : ص٢٧٥) و) تصور چيزي از گفتار گوينـده : «الفهـم و هـو تـصور الـشيئ مـن لفـظ المخاطـب »؛ (شيرازي ، ١٤١٩ق : ج٣، ص١٥٢) ز) فهم عبارت است از گونه اي اثرپذيري ذهن از خارج ؛ يعني نقش بـستن صـورت در آن ؛ (الطباطبايي ، ١٤١٧ق : ج٢، ص٢٥٢) ∗ ح) شناخت و درک معناي متن از طريق فرايند تفسير؛ (شبستري ، ١٣٥٧: ص١٣ – ١٥) اکنون در صدد نقد و ارزيابي تعاريف فوق نيستيم .
نتيجه آنکه انگارٔە شناخت ناپذيري اوصاف الهي ما را از فهم بخش مهمـي از نـصوص ديني و به بيان ديگر، از مهم ترين رکن اساسي دين کـه آمـوزه هـاي خـدا شـناختي اسـت ، محروم مي سازد و به ايمان منهاي معرفت فرا مي خواند.