چکیده:
در این مطلب،نخست تعریف اصطلاحاتی چون استعاره، کنایه،مجاز،تمثیل و رمز،به نمظور جلوگیری از خلط معانی و مصادیق،عرضه میشود.سپس با آغاز از شعر فارسی دورهء نخست(سبک خراسانی)،روند تحول نمودهای گل در شعر این دوره به«رمز»در ادبیات عرفانی قرون میانهء ادب فارسی بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
بنابراین در این مطلب،نخست ترمهای لازم را براساس حوزهء بحث (ادبیات کلاسیک فارسی،نقد ادبی و دانش رمزشناسی)معرّی میکنیم و سپس به بررسی نوع تحویل برخی گلها و گیاهان به مصدایق«رمز»در شعر فارسی قرنهای ششم تا هشتم میپردازیم.
همچنانکه در دیگر موارد،استفادههء شاعران دورهء نخستین شعر فارسی(قرنهای چهارم و پنجم)از گلها و گیاهان،عموما در حوزهء اسناد حقیقی و عینی،تشبیه،مجاز مرسل،کنایه و استعاره بوده است و دست کم نگارنده تا این لحظه با موردی از کاربرد گلها و گیاهان به مثابهء رمز در شعر این دوره مواجه نشده است.
حتی در دورهء معاصر نیز با رویکردهای خاص به گل مواجهیم که مستقیما ره به تفسیر عرفانی میبرند؛از جمله پشت ورو نداشتن گل،که بارها در ادب فارسی برآن تأکید شده است: کردی چو پشت برمن،رو کن به هرکه خواهی قربان لطف و قهرت،گل پشتورو ندارد (شهریار،به نقل از گلچین معانی،9631:981) به نظر میآید مقدّمات کافی برای وارد شدن به بحث اصلی،یعنی نشان دادن سویهء رمزی برخی گلها و گیاهان،در شعر قرن ششم به بعد فراهم آمده باشد.
شاعران قرون میانه(ششم و هفتم و هشتم)که سنّت عرفانی پرباری نیز برابر چشم داشتند-سنتی که از عطّار و سنایی آغاز شده بود-از استعارهورزیهای بالاجوی شاعران دورهء سبک خراسانی به بهریتن شکل استفاده کردند و توانستند گل را،در صورتها و سیماهای متفاوتش،به رمزی نیرومند تحویل کنند و بیوفایی،برداشتی است که در مراحلی از سیر و سلوک به سالک راه حق دست میدهد که چرا به رغم همهء مجاهداتش،کمتر مورد توجّه معشوق واقع میشود.