خلاصه ماشینی:
"رودکی راوییی داشته است بنام''مج''(یا:ماخ)و در شعری خطاب بدو گوید: ای مج کنون تو شعر من از برکن و بخوان از من دل و سگالش از تو تن و روان کلمهء«راوی»در فارسی نیز بهمان معنی از برکننده و فروخوانندهء شعر بکار رفته است،و راویان شعر شاعران را در مجالس شاهان و بزرگان- پادشاه حیره رفت اشعار و احوال اعشی را بر شاه بازگفت.
از شاعرانی که راوی بودهاند یکی زهیر است شاعر جاهلی که راوی شعر أوس بن حجر بود،و دیگر کعب بن زهیر که شعر پدرش زهیر را روایت میکرد،و دیگر حطیئه که نیز راوی زهیر بود.
ع. ) گذشته ازین گروه راویان حرفهیی که همواره با شاعر بودند و کاری جز این نداشتند،بسیاری نیز میبودند که به تفنن شعر شاعران را روایت میکردند،اشعار بسیار ازین و آن حفظ میکردند و بر مردم میخواندند.
و بدینگونه میبینیم که معنی '' روایت شعر''در قرن اول گستردهتر از دورهء جاهلیت شده است.
** این روش که در حلقات درس مدارس و مساجد پیروی میشد بر دو پایهء اساسی و دو رکن اصلی استوار بود: 1-خواندن کتاب بر استاد(قرائت) 2-شنیدن و اخذ علم از استاد(سماع) یعنی اساس این روش بر اخذ مستقیم علم از استاد بود و روایت از او یا به قرائت یا به سماع.
** اگر بخواهیم مراحل تطور معنی''روایت''را در دورههای مختلف- بنابر آنچه گفتیم-خلاصه کنیم چنین میشود: 1-روایت بمعنی نقل و حفظ در سینهها،در عهد جاهلی و اوایل عصر اسلامی؛و این معنی در دورههای دیگر بهمراه معانی دیگر نیز بکار میرفت.
** چون طالب علم زمانی دراز در مجلس درس استاد حاضر میشد و بهری از دانش میاندوخت،استاد بدو اجازه میداد که آنچه را ازو شنیده است و آموخته است روایت کند."