خلاصه ماشینی:
"خیال میکنید اگر زبانی با داشتن قواعد دستوری کامل فقط 001 واژه داشته باشد،امکان ساختن چند جمله و ترکیب در آن زبان وجود دارد؟اگر0001/ یا 01/000 یا چون زبان انگلیسی حدود نیممیلیون واژه داشته باشد چطور؟تردید نیست که هرچه وسعت واژگان زبانی،یا انسانی بیشتر باشد آن زبان یا آن انسان توانایی بیشتری برای توصیف خود،درون خود،و جهان بیرون از خود دارد، و بهتر میتواند دربارهء جهان درون و جهان بیرون گزارش دهد.
مثلا مناسبتر است که نشانههای زبانی (به تصویر صفحه مراجعه شود) و جفتهای دیگر از این نوع باهم به کودک یاد داده شود تا کودک متوجه گردد که تفاوت بین این جفت و صورتهای زبانی در تلفظ و معنا چگونه در خط منعکس شده است،و از این راه به تمایز میان ک و گ و د و ز و س و ش و ب و پ و غیره که صرفا بهخاطر یک مشخصهء تمایزدهنده است پی ببرد.
از آنجا که در مرحلهء انتقال آنچه از آموختن خواندن منظور است، شناساندن نویسههاست،و این شناسائی از راه دریافت تمایزهای میان نویسهها آسانتر است،میتوان برای تمرین و ملکه ساختن این تمایزها در ذهن کودک از صورتهای زبانی بیمعنی نیز استفاده کرد، هرچند،چنانکه یادآور شدیم،آموختن این تمایزها از راه جفت صورتهای معنیدار سادهای که بتواند این تمایزها را نشان دهد سودمندتر است،جزآنکه یافتن اینچنین صورتهائی کار آسانی نیست و نیاز به پژوهش در زبان کودکان،بویژه واژگان آنان دارد.
متأسفانه ما این موهبت را با پیروی از روشهای غلط،مثل آموزش خواندن با جمله و در جمله که روشی است برای آموزش زبان نه آموزش خواندن،از کودکان خود گرفتهایم،و هیچیک از دانشآموختگان ما بدبختانه خوانندگان خوبی نیستند،و به همین دلیل پژوهش به معنای واقعی که حاصل بسیارخوانی و بسیاردانی است کمتر از امروزیان برمیآید."