چکیده:
در این نوشتار، با بازخوانی مفهوم تصویر نزد قدما و معاصران، مؤلفههای تصویر هنری در اندرزنامة جاودانة امیرالمؤمنین( به امام حسن( بررسی، و به برخی تفاوتها و مزیتهای تصویرهای این اندرزنامه با تصویرهای شعری اشاره شده است. همچنین در پرتو دیدگاههای صاحبنظران نقد و بلاغت جدید، پارهای از مصادیق این مؤلفهها در اندرزنامه مذکور تحلیل شده است تا تمایزهای تصویرگری نهجالبلاغه با دیگر آثار، بهتر باز شناسانده شود.
خلاصه ماشینی:
"(عصفور، بیتا، ص364) این بخشینگری در زاویة نگاه پیشینیان به تصویر، در این معنا ریشه دارد که آنان متوجه نشدند که تصویر هنری میتواند در پیدایی دیدگاهی نوین نسبت به رخدادهای زندگی و جهان، نقشآفرین باشد، به همین سبب در آستانة جزئیات تصویر و تصاویر بریده و دور از سیاق، جا ماندند.
صدق واقعی نشئت گرفتن گزارهها وآموزههای اندرزنامه از واقعیتهای فرازمانی و فرامکانی زندگی انسان است که آدمی آنها را بازتاب درون و اندیشة خود مییابد؛ اما صدق هنری در هماهنگی تعابیر چندلایه با مسائل گوناگون است به گونهای که خواننده گمان میکند نویسنده در بحبوحة آن مسائل بوده، و آنها را از نزدیک و عملا لمس کرده است.
این امر ناشی از آن است که تصویرگری در این اندرزنامه فینفسه منظور امام( نبوده است، بلکه هدف بهرهگیری از تمامی توانمندیهای زبان ادبی برای تأثیرگذاری ژرف در مخاطب بوده؛ تأثیری که پیوسته آویزة گوش جان و تماشاگه چشم دل او خواهند ماند.
از دیگر جنبههای عاطفی و احساسی نامه آن است که در نگاه اول، تصویر تاریک و منفی دنیا آدمی را به رکود و پوچی میکشاند، اما دیری نمیپاید که تصاویر متضاد از آن، آدمی را به کار و تلاش و در زندگی دنیوی ترغیب میکند؛ وقتی سیمای آدمی را در دنیا چنین میبینیم: «إلی المولود المؤمل ما لا یدرک، السالک سبیل من قد هلک، غرض الأسقام، و رهینة الأیام و رمـیة المصائب و عبد الدنیا، و تاجر الغرور، و غریم المنایا، و أسیر الموت، و حلیف الهموم، و قرین الأحزان، و نصب الآفات، و صریع الشهوات، و خلیفة الأموات."