خلاصه ماشینی:
"چنانکه عثمانکریماف متخصص نسخههای خطی و اندیشۀ ادبی به ویژهتذکرهنگاری فارسی از سدۀ دهم تا سیزدهم/شانزدهم تانوزدهم خراسان و آسیای میانه،فصلی از کتاب ادبیاتتاجیک در نیمۀ دوم قرن 18 و اول قرن 19(1974 م)رابه سبک هندی اختصاص داد و به عنوان تذکرهشناسبرجسته در آسیای میانه ویژگیهای سبک هندی را درشعر شاعران آن دوره طرح و شرح کرد؛یا آنکه زیپولی(1984)از نظر نوعشناسی،سبک هندی را بررسیکرد؛اما از جنبۀ بررسی نظریه شعر،این نخستین باراست که کسی به این کار همت گماشته و نظریۀ سبکهندی را به طور روشمند و نظامیافته طرح و تحلیل کردهاست.
از فضل پنجم به بعد،نویسنده نکتههاو مطالب گفته شده را به تفصیل آورده است و آنها راذیل چهار عنوان هنجار شعری،تأثیر عرفان و تصوفبر شکلگیری زبان شعر فارسی،سادگی و پیچیدگی درسبک هندی،و طبقهبندیهای ساختاری و استخوانداربیت در سبک هندی طرح و تحلیل کرده است.
به همین منظور،غزل جامی(آخریننمایندۀ سبک عراقی)و فغانی(یکی از پیشگامان سبکهندی)مورد مقایسه قرار گرفته است تا از رهگذر آنمؤلف به شباهتها و تفاوتهای میان این دو شاعر از نظرواژگان،صنایع بدیعی و صور خیال و ساختار غزل دستیابد.
با وجود همۀ این نکتهها که کتاب را اثری ماندگار درتاریخ ادبیات فارسی ساخته است به درستی روشن نیستکه چرا نویسنده در میان نام کسانی که دربارۀ سبک هندیچیزی گفتهاند یا چیزی نوشتهاند نام عثمان کریفاف رانیاورده است.
واقعیتاین است که در سدۀ دهم هجری/شانزدهم میلادیمطربی آن را عراق مطرز خوانده بود و این مطلب درنوشتههای عثمان کریفاف مثلا در کتاب ادبیات فارسیدر سدۀ دهم هجری/شانزدهم میلادی براساس منابعو نسخههای خطی که در سال 2000 به زبان روسیچاپ شده است،فراوان به چشم میخورد."