چکیده:
یکی از اساسیترین مبانی درخور پژوهش در حوزه فهم قرآن مجید، زبانشناسی این کتاب الهی است. امروزه پرسشهای فراوانی درباره زبان قرآن مطرح است؛ ازجمله اینکه: زبان قرآن معنادار است یا بیمعنا؟ شناختاری است یا ابزاری؟ ادبی، رمزی یا عرفی است یا بهگونهای دیگر؟ دارای ساختار گفتاری است یا نوشتاری؟ نسبت اجزای درونی و مفاهیم آیات قرآنی با یکدیگر چگونه است؟ و ... .هر پاسخی به پرسشهای پیشگفته افزون بر تعیین نوع نگاه به قرآن، زیرساختی تئوریک برای چگونگی فهم قرآن و قواعد آن نیز خواهد بود. تحقیق حاضر، ضمن شناختاری انگاشتن زبان قرآن برآن است که این کتاب آسمانی بهلحاظ زبانی دارای جامعیت چهاروجهی میباشد. این ویژگی، نتایجی در فهم و تفسیر دارد که در این مقاله به آنها پرداخته میشود.
One of the most fundamental elements for perceiving the meanings of Quranic statements lies in its special linguistics. Today there can be found lots of questions on the language of Quran of which some examples are: is Quranic Language meaningful or not? Is it cognitive or instrumental? Is it literal، symbolic or …? Is its structure based on speech or writing? How is the relationship of inner parts and meanings of Quranic verses to one another? Every answer to the questions، in addition to a special viewpoint carried by، would prepare a fundamental theory for understanding Quran and its principles. This paper، viewing Quranic language to be cognitive، believes that the holy Quran is of a tetralateral complete language. The output of such a completeness has been studied in the paper.
خلاصه ماشینی:
"برای مثال اگر کسی زبان قرآن را معنادار، اصالتا شناختاری، عقلایی و دارای ساختار گفتاری بداند؛ اولا چگونه میتواند به فهمی معتبر از آن دست یابد؟ ثانیا: بهلحاظ روششناختی چه تفاوتی با کسی پیدا میکند که در یکی از دیدگاههای پیشین با او اختلاف دارد؟ بررسی و پاسخ جامع به این پرسشها تحقیقاتی درازآهنگ میطلبد.
2. دسته دیگر، زبان دین را شناختاری میدانند؛ ولی برآنند که قرآن تنها رمز و رازی بین خدا و پیامبر’ و برخی از دیگر اولیای خاص مانند امامان معصوم^ است و بنابراین برای دیگران قابل فهم نیست.
زبان عرفی، خالی از تسامح و بیدقتی نیست و اگر همه قرآن به زبان عامیانه و عرف عام باشد، براثر مسامحه و مبالغهای که در آن بهکار میرود، اعتماد از آن سلب میشود و نمیتواند ـ آنسان که در آیه 174 سوره نساء آمده است ـ برهانی از جانب پروردگار تلقی شود.
5. آیات مورد استناد عرفیگرایان در نهایت بر این دلالت دارند که ظواهر آیات قرآن در قالب زبان مردم و قابل فهم برای آنان است؛ نه اینکه زبان قرآن از هر جهت همسان با زبان عرف است.
البته این بهمعنای فهمناپذیری قرآن برای همگان نیست؛ بلکه قابل فهم بودن آن، بهدلیل تمام عرفی بودن زبان دین نیست.
3. از نتایج گفتاری و نوشتاری بودن زبان قرآن این است که: اولا در فهم بسیاری از آیات قرآن باید به قرائن معلوم نزد حاضران خطاب دست یافت که بدون آن فهم مراد امکانپذیر نیست؛ ثانیا بیان چیزی به شکل قضیه خارجی نباید ما را به مضیقنگری معنا و غفلت از پیام فراعصری آن گرفتار سازد."