خلاصه ماشینی:
"سخن در این است که برخی روشنفکران غرب باور داخلی،در تلاشی مضاعف برآنند تا درراستای ترویج اندیشه سکولاریستی،اندیشه جدایی عقل از دین(راسیونالیسم)را در جامعه دینی-انقلابی ما نیز مطرح سازند و در پی آن،«مدیریت عقلانی»و«مدیریت علمی»برآمده از این نوعتفکر را در جامعه ما نز به مانند جوامع سکولار غربی،حاکم کرده و در نتیجه،دین و مدیریت دینیرا ناکارا و ناتوان از حل معضلات و پاسخگویی به نیازهای زندگی جلوه دهند.
نه طیف دانش آموختگان،فرهیختگان،و روشنفکرانواقعبین غربی و شرقی بلکه دول استکباری و قدرتهای بزرگ استعماری و دررأس آنها دولت آمریکا و صهیونیسم جهانی هستند که آنان نیز نه در پی ترویجتمدن و تکنولوژی و دفاع از انسانیت و انسانها و تامین حقوق و آزادیهایبهویژه ملل مستضعف،بلکه به عکس،درصدد مبارزه جدی با مظاهر تمدن وترقی در سایر نقاط عالم و محو هرنوع تفکر بالنده و رهایبخش بویژه اسلامناب محمدی(ص)اند تا در پناه شعارهای فریبنده حقوق و آزادی و دموکراسیو مدرنیسم به اهداف استعماری و منافع نامشروع استکباری خود دست یابند.
جمعبندی: با توجه به مطالب ارائه شده در این مقالهو تجزیه و تحلیل نقطه نظرات اندیشمندانغربی در باب عقلانیت و نیز بررسی آرایدانشمندان اسلامی بویژه در سده اخیرکه نشانگر تضارب آراء و تعاطی افکار واندیشههای صاحبنظران است میتوانبه این اصل مهم پی برد که قابلیتها وکارکردهای عقلانیت و حوزههای وابستهبه آن تا چه حد میتواند در تحولات مربوطبه پارادایمهای سیاستگذاری معاصر مؤثربوده و تأثیراتی شگرف بر اتخاذ معیارهایزندگی اجتماعی،فعالیتهای اقتصادی،نگاهی نو به بحث ارزشها و واقعیت ونهایتا دگرگونی در روشهای علوم طبیعی برای مطالعه انسان و جامعه سهیمباشد."