چکیده:
بحث در اثبات وجود امام دوازدهم شیعیان امامی، در گذر تاریخ همواره مطرح بوده است. امروزه افرادی مانند احمد الکاتب وجود وی را رد و بحث نواب اربعه را ساختگی برمیشمارند. مقالۀ حاضر درپی جوابگویی به اینگونه بحثهاست.در نوشتۀ پیش رو، کوشیده شده است با بررسی منصب وکالت در عصر غیبت صغرا از راه شناخت وکلا و چگونگی فعالیتهای آنان به اثبات وجود امام زمان( از راه تاریخی و نه از راههای کلامی و حدیثی پرداخته شود.در ابتدا نویسنده درپی این مطلب است که آیا در منابع کهن شیعی اطلاعات تاریخی در مورد منصب وکالت در دورۀ غیبت صغرا به گونهای که بتوان این منصب را تأیید کرد وجود دارد؟ سپس با اثبات وجود این منصب در منابع کهن شیعی به بررسی واقعیت تاریخی آن پرداخته، آنگاه با کنار هم قرار دادن و تحلیل دادههای تاریخی درپی اثبات وجود امام دوازدهم( از طریق منصب وکالت برآمده است
The issue of the existence of the twelfth Imam of the Imami Shi'as had always been historically debated. These days، individuals like Ahmad Al Katib deny his existence and consider the issue of his four representatives as a forged issue. This article attempts to reply to these debates.
It has been attempted in the following to review the post of representation in the era of Short Absence by identifying Imam's representatives and the quality of their activities through which the existence of Imam of the Time referring to the historical methods rather than to the Rhetoric and the Hadith. Firstly، the author is looking to find historical evidence in the Shiite old literature regarding the post of representation in the Short Absence era I a way that its existence can be proved. Then، providing proof of existence for this post in the old Shi'a literature، consider the historical truths about it and putting these together، thereby attempting to provide proof of his existence through this post.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله با توجه به مطالب نوشته شده در کتاب تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایة الفقیه اثر احمد الکاتب نگارش یافته و در پی جوابگویی به ادعاهای وی در مورد نفی وجود امام زمان( و ساختگی بودن منصب وکالت در دوران غیبت صغرا است.
هرچند در منابع این بحث وجود دارد، اما آیا این منصب نمیتواند ساختگی باشد؟ به عبارت دیگر، آیا امکان ندارد عدهای مخفیانه طرحی را برنامهریزی کرده باشند تا از سردرگمی و حیرت شیعه در آن دوران استفاده کنند تا هم از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار شوند و هم از اموالی که به دست آنها میرسید، بهره ببرند؟ آیا توطئهای در کار نبوده است؟ بخشی از شبهات مطرح شده در مورد امام زمان( در بحث وکلا (به ویژه وکلای اربعه) در واقع از همینگونه سؤالها سرچشمه میگیرد.
ج) عدم انکار اصل منصب وکالت توسط مخالفان مدعیان دروغین و مخالفان 187 وکلا، پس از آنکه مورد لعن و تبری و طرد از سوی وکلای اربعه واقع میشدند، اصل منصب وکالت را انکار نمیکردند، در حالی که اینان خود جزء رجال مطرح شیعه بودند و اگر این منصب واقعی نبود، آنگاه که برای آنان فایدهای نمیداشت، بهترین راه برای غلبه بر وکلا آن بود که به انکار اصل منصب وکالت پردازند، در حالی که ایشان سخنانی گفتهاند که بر قبول منصب وکالت دلالت میکند: یکم."