چکیده:
«دو مسألهی آموزش و پرورش،به خصوص پرورشهای اخلاقی،به دلیل داشتن پتانسیل فرهنگسازی،مقدم بر هر چیز دیگری میباشند».نویسنده با داشتن این تز فکری،مسألهی تحقیق خود را انتخاب و در این مقاله دنبال نموده است. وی مقالهی خود را در یک مقدمه شامل چند نکتهی مبنایی و دو بخش عمده پی میگیرد.در بخش اول به موضوع آموزش و مسائل مربوط به آن میپردازد؛در بخش دوم نظر به ارتباط تنگاتنگی که در راستای نیل به هدف پژوهش،یعنی نظام آموزشی«پرورشمحور»،بین آموزش و پژوهش وجود دارد به این موضوع عطف توجه نموده است. نکاتی که در مقدمه بدانها یادآوری گردیده شامل این مسائل است:مسأله یا مسائل ما کدامند؟رویکرد به دین و معنویت چرا؟کدام آموزش و پژوهش، در چه حوزهای؟رویکرد غرب به دین و معنویت از کدام صبعه و در کدامین راستا است؟چه تحلیلی از واقعه داریم؟و توجه به این موضوع که مسأله فراتر از تجدد است. بخش اول با پیام«آموزش،محور رشد همهجانبه»مسائلی همچون نقش دولت در امر آموزش،نقش نظامهای آموزشی در فرهنگسازی،نیاز جامعهی دینی به آموزش فرهنگ دینی،راهنمایی برای نیل به مرتبهی کاربردی رشد به عنوان هدف اساسی آموزش،آموزش یا پرورش؟،بررسی شیوههای برتر آموزش،تناسب دانش با نیاز جامعه،تناسب درون مجموعهای نظام آموزشی و تعلیم و تربیت زندگیساز به عنوان یک راهبرد اساسی سخن میگوید. در بخش دوم نیز که با پیام«پژوهش،تنها عامل رشد و توسعهی علمی»آغاز میشود،از مسائلی پیرامون پژوهش و رابطهای که با آموزش دارد،موانع پیش روی پژوهش،دانشنامه یا مدرک؟،رویکرد به کمیت به جای کیفیت، رویکرد تألیف به جای تحقیق،مصونیت یافتن در برابر آفت ترجمهگرایی، متکی نبودن بر بنیانهای ضعیف فلسفی غرب؛همچنین از مؤلفههای آن همچون:عقلانیت،واقعگرایی و آرمانگرایی،آگاهی جمعی،کلمهی عبور پیشرفت جامعه،نهادینه شدن فرهنگ پژوهش و کارامد کردن پژوهش از طریق پیوند با آموزش در این قسمت بحث میشود.
خلاصه ماشینی:
"شکی نیست که نظام کلی ما دینی است،اما چه شناخت نوی از دین و اهرمهای پیشبرندهی آن در موقعیت کنونی داریم؟قلمرو پاسخگویی آن کدام است؟حرکتهای اسلامخواهانه،از حدود یکصد سال پیش تاکنون،در کشورهای الجزایر،مصر،سودان،فلسطین،لبنان،افغانستان،عراق و غیره پا گرفتهاند،اما هیچکدام به پیروزی درخشانی نایل نشدهاند و در کنار همهی آنها حرکت شیعی-اسلامی مردم ایران پیروز گردید و هم اکنون بیست و هفت سال از استقرار و ثبات آن میگذرد،راز آن ناکامی و این کامیابی در چیست؟پس از این،چگونه باید مشی نمود و چه راهبردی در پیش گرفت تا این نظام بتواند به هدف نهایی خود نایل گردد و کابوس غریبان را به حقیقت مبدل سازد؟پاسخ همهی اینها روشن است،قرآن،سنت پیامبر و معصومین علیهم السلام،اما با چه سازوکار و فرمولی میتوان عناصر معجزهگر آن را استخراج نمود که هم اکنون«باطل السحر»ی برای اباطیل فرعونیان باشد؟اینها مسائل پیشروی ماست.
ب-رویکرد کنونی غرب به انقلاب دینی برای متتبع تاریخ ادیان روشن است که این موضوع هرچند در برهههایی از تاریخ -به دلایل مختلف و بهطور موقت-به ورطهی نسیان سپرده میشده،لیکن پس از چندی دوباره نیاز بشر را نسبت به خود یادآور میشده است و آخرین تجربهی این رویداد در ظرف همین چند دههی گذشته(نیمهی دوم قرن بیستم) واقع گردید،و علیت آن فرار انسان علم زده از حقیقت بود؛که در نتیجه،حاصل تلاش او همان چیزی شد که انبیای الهی عمری در حال مبارزه با آن بودند و آن گمراهی و گمگشتگی انسان در میان اقیانوس بیکرانهای بود که به سان کشتی فاقد دستگاه هدایت رادیویی وی را سرگردان و حیران و سرخورده ساخته بود و این همه ناشی از یک اشتباه و آن هم عدم درک تمایز معرفتی میان نور فیزیکی و نور متافیزیکی عقل قدسی بود."