چکیده:
مسیح و سیاوش به عنوان انسانهایی که معصومیت و پاکدامنی آنان در تضاد با واقعیت زمانه آنهاست، زندگی خویش را زیر فشار جبری ویرانگر می فرسایند و با همه تفاوتهایی که در شیوه زندگی دارند در مرگی معصومانه با یکدیگر اینهمانی می یابند. کشمکش بین دو بعد تن و جان، عنصر مشترک حیات و هستی آن دو است و از آنجا که شیوه و فلسفه مرگ آنان زندگی را معنا و مفهوم می بخشد، پژوهش حاضر از منظری اسطوره ای و حماسی، بیشتر مرگ این دو شخصیت را مورد تحقیق و تطبیق قرار می دهد.
خلاصه ماشینی:
"»(بهار 1376:134)اما اگر قرار باشدپیامبری چون مسیح راه به حماسه بیابد و در فضایی حماسی رنگ اسطورهای پیدا کند احتمالا شمائی سیاوشگونه پیدا خواهد کرد و همانگونه که کیخسرو با تولدش خویشکاری سیاوش رابه سامان میررساند،مسیح(ع)نیز سه روز پس از مرگ دوباره با جهان بازمیگردد تا خیر وعدالت و نیکی را برای همیشه زنده نگاه دارد.
به نظر میرسد که جنبههای کرامتگونهای که از قرآن کریم دربارۀ کودکی و تولد عیسیمیبینیم از جمله خسن گفتنش در مهد(30/19)و اقوال بالغانهاش(41/3)در کودکی و خلقتمرغی که بدو جان میبخشد(43/3)و شفا دادن کور مادرزاد و زنده کردن مردگان(43/3،110/5)اگرچه در داستان سیاوش به عنوان اثری حماسی،هیچگونه وجه مشترکی حتی ضمنینمیتواند داشته باشد؛زیرا از یک قهرمان اثر حماسی،بهطور اساسی انتظار کرامت و معجزهنمیتوان داشت،اما وقتی به عیسی(ع)از منظر مردی اهل زهد و حکمت و رواجدهندۀ دینیالهی مینگریم،از این دیدگاه قهرمان حماسی ما،در پارسایی و زهد عارفانهاش،بیاعتنایی بهمتاع دنیوی و قدرت و هوس و قربانی گشتنش در جوانی به مسیح نزدیک میشود.
»(متی 5:39 و 40)آیا به لحظهای که فرنگیس از تصمیم هولناک پدر،سیاوش رامیآگاهاند و او را به فرار ترغیب میکند و سیاوش،بیمقاومت فقط هر دو سوی رخسارش رامقابل افراسیاب میگیرد،همانند نیست؟ پاکیزگی مسیح و سرشت منزه او وقتی دربارۀ زن سخن میگوید که«هرکس به زنی بهچشم شهوت نظر میافکند خود در دل با او زنا کرده است»(لوقا 14:36)،سیاوش مسیحاگونهرا به یاد نمیآورد که در منظومۀ حدود چهار هزار بیتی فردوسی و در موقعیتهای مختلف حتییکبار زمینۀ وسوسه نیز در او به وجود نمیآید!در دنیای سیاوش،محبت،نیرویی است که بهطورطبیعی از وجود او سر ریز میشود و همه شامل این محبت میگردند."