چکیده:
بنا بر روایتی در کتاب الکافی، قرآن بر سبیل قاعده تفسیری «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره» نازل شده است. طبق این روایت _ که متن آن از یک ضرب المثل عربی گرفته شده_ مخاطب واقعی قرآن غیر از مخاطب ظاهری آن است. تعداد زیادی از مفسران فریقین، این قاعده را تنها در آیات خطاب به پیامبر، جاری می دانند و البته این آیات را خلاف شان ایشان تشخیص می دهند. روایاتی نیز در تعدادی از منابع روایی شیعه وجود دارد که همه آیات «عتاب» را از باب «ایاک اعنی» معرفی می کند. بررسی سندی این روایت ها به روشنی نشان می دهد که اسناد مخدوشی دارند و از نظر متنی نیز با مشکلاتی مواجه هستند. به نظر می رسد گر چه خطاب، به روش کنایی، در مواردی که قرینه قطعی بر آن وجود داشته باشد، عقلایی است؛ اما اگر بخواهیم این دسته احادیث را مبنای فهم کلیه آیاتی قرار دهیم _ که به گمان مفسر خلاف شوون پیامبر است _ با مشکل مواجه خواهیم شد.
خلاصه ماشینی:
بررسی روایت نزول قرآن بر مبنای «ایاک اعنی و اسمعی یا جارة» به عنوان قاعدهای در تفسیر آیات عتاب به پیامبر اکرم محمدعلی مهدویراد* امیر احمدنژاد** چکیده بنا بر روایتی در کتاب الکافی، قرآن بر سبیل قاعده تفسیری «ایاک اعنی و اسمعی یا جارة» نازل شده است.
سؤال محوری این مقاله این است که آیا این دسته از روایات منسوب به اهل بیت، از نظر سند و دلالت در درجهای هستند که مفسر را به خوانش غیر ظاهری کل آیات عتاب، مجاب کنند؟ یا این که حتی بعد از اثبات صحت انتساب، تنها اشارهای دارند به این قاعده بلاغی مشهور که گاهی ممکن است مخاطب کلام، کسی غیر از مخاطب ظاهری جمله باشد؟ آیا اگر راه دیگری برای رفع منافات ظاهری آیات عتاب یا شبه عتاب با مقام پیامبر، با حفظ پایبندی و وفاداری به ظاهر آیات، بیابیم میتوانیم از این قاعده اعراض کنیم؟ پیشینۀ قاعده عبارت «ایاک اعنی واسمعی یاجارة» در اصل ضربالمثلی قدیمی است که از دورۀ جاهلیت در میان اعراب شبه جزیره رایج بوده است.
عیاشی در تفسیر خود این دو روایت را به همین ترتیب نقل کرده است؛ با این تفاوت که در روایت اول، یکی از راویان روایت (ابن ابی عمیر) نام برده شده، و در روایت دوم، اختلاف اندکی در متن با روایت الکافی دارد.
در تفسیر القمی از روایت دوم(اختصاص قاعده به آیات عتاب) سخنی به میان نمیآید و همان طور که پیشتر گفتیم، این سکوت در مورد آیه74 سوره اسراء هم_ که در متن روایت دوم الکافی مورد اشاره قرار گرفته_ رخ داده و نشان میدهد که روایت، نزد او معتبر و مقبول نیست.