چکیده:
بررسی در زمینه علم خداوند – علم به ذات و موجودات– و نیز غایت، فاعلیت و قدرت پروردگار، بحث دیگری را به میان میکشد که همان بحث از «حکمت خداوند» است. فیلسوفان مسلمان همواره در صدد شناخت هویت حکمت خداوند بودهاند. در این میان، نخستین فیلسوف مسلمانی که به ایضاح مفهومی حکمت خداوند و تبیین مولفههای آن پرداخت، ابنسینا بود. وی پس از تحلیل مفهوم حکمت خداوند، سه مولفه علم، سببیت و رضایت را به عنوان عناصر اصلی حکمت پروردگار ذکر میکند. علاوه بر این، وی در تبیین حکمت خداوند از قاعده «العالی لایلتفت الی السافل»، فاعلیت بالعنایة واجبالوجود، علم عنایی و علم فعلی واجب، نظام اسباب و مسببات و خیریت ذاتی وجود نیز بهره میگیرد.
The fundamental concept of divine Wisdom grew out of deep discussions
on God's Knowledge and it can be properly analyzed when related
arguments about the purpose, agency and Providence of God are also
treated and truly understood. Of Islamic Philosophers, Avicenna was the
first to give a conceptual clarification of the divine Wisdom and explain its
constituent elements. In analyzing and scrutinizing this concept, he refers
to three components of knowledge, efficacy and pleasure contained in the
notion of divine Wisdom. In order to explain the Wisdom of God,
however, Ibn Sina appeals to other propositions in terms of his
philosophical system including "the principle that the higher being does
not care about the lower, " providential agency of Necessary Being,
Knowledge by providence, act of knowledge by Necessary Being, order of
causes and effects, essential goodness of Being.
خلاصه ماشینی:
"در تبیین نخست ابن سینا،مفهوم حکمت الاهی دارای چند مؤلفه است: الف)علم احاطی و دامنگستر پروردگار به جمیع ماسوی؛ب)علم دقیق اول تعالی به چگونگی پیدایی موجودات و نظامات طولی و عرضی آنها و نیز عناصری که دخیل در بقا و فنای آنان است؛ج)هستی باید منطبق بر،و مطابق و موافق با علم عنایی پروردگار باشد؛د)در عنایت پروردگار به موجودات،هیچگونه انبعاث و قصد و غرضی از ناحیه باری به خاطر پدیدگان صورت نمیگیرد.
2. تبیین دوم در این تبیین،ابن سینا حکمت الاهی را عبارت از خیریت و عقلانیت ذاتی پروردگار مینامد و مینگارد که حکمت پروردگار به جمیع موجودات به این خاطر است که اول تعالی خیر ذاتی، عقل ذاتی و عشق ذاتی،و محبوب ذات خویش است؛پس هر آنچه که از او صدور مییابد در واقع مطلوب ذات پاکی است که خیر محض است؛پس مطلوب او نیز خیر خواهد بود:«العنایة هی أن الاول خیر عاقل لذاته عاشق لذاته مبدأ لغیره فهو مطلوب ذاته و کل ما یصدر عنه یکون المطلوب فیه الخیر الذی هو ذاته».
(همو،بیتا،ص 157) ابن سینا تأکید میکند که چون اول تعالی عاشق ذات خویش است و ذات او خیر محض و مبدأ و معشوق همه موجودات است،پس هر آنچه که از او صادر میشود در چارچوبی منتظم بر برترین صورت ممکن خواهد بود:«و عاشق ذاته التی هی مبدأ کل نظام و خیر من حیث هی کذلک فیصیر نظام الخیر معشوقا له بالعرض لکنه لا یتحرک ذلک عن شوق فإنه لا ینفعل منه البتة و لا یشتاق شیئا و لا یطلبه فهذه إرادته الخالیة عن نقص یجلبه شوق و انزعاج قصد الی غرض»."