چکیده:
مقاله حاضر با هدف پاسخگویی به این پزسش نوشته شده است: قیام
حسینی از کدامین نوع تحول سیاسی - اجتماعی است و با کدامیک از
مدلهای تحولات انقلابی, اصلاحی, دفاعی و... سازگاری دارد؟ همچنین
پا نقد نظریههای گوناگون درباره قیام کربلاء نظیر فرضیهصای «انقلاب».
«اصلاح»» «تکلیف گرایی»» «تعبّد»» «ندافعی» و اقدام «رسواگرایانه»» با
روش تاریخی - سیاسی و بر اساس منابع معتبرء به بررسی اوضاع و شرایط
قیام میپردازد. سپس از چرایی» چگونگی و چیستی اینن حرکت بحث
میکند و با ارزیابی قیام بر اساس مفاهیم سیاسی انقلاب» اصلاح»».
«شورش» و «نهضت»» به تاسیس مدلی ویژه بر پایه مبانی آندیشه سیاسی
اسلام و نیز مبانی اعتقادی امامت و رهبری در چارچوب وظایف و رسالت
امامت در فرهنگ تشیع, به نظریهپردازی دست میزند و سرانجام با اراشه
نظریه و مدل ترکیبی بر اساس شواهد. اسناد تاریخی و کلمات رهبر قیام
یعنی امام که عمل او نمادی از دین به شمار میرود. به ارائه
مدل قیام سیاسی در حوزه تفکر سیاسی اسلام میپردازد.
The present article is seeking to answer the following questions: "Which type
of sociopolitical evolution does Imam Hussein's uprising belong to?" and
"Which models of revolutionary, reformist, defensive,...evolutions is it
consistent with?" The writer investigates and reviews different theories of
"revolution", "reform", "duty-orientation", "devotion", "defense", and
"revealing" action, and studies the conditions of the uprising with a historicalpolitical
approach based on authentic sources. Then he discusses the
reasons, the fashion and the nature of this movement, theorizing through an
evaluation of it based on political notions of "revolution", "reform", "riot", and
"movement", and establishes a special model based on political thought of
Islam and its theological basis in terms of the duties and missions of
leadership and Imamate in Shia culture. Finally, he presents a synthetic
theory and model based on historical evidences and sayings by the leader of
this movement, Imam Hussein bin Ali (PBUH), to introduce the model of
political uprising in the realm of religious thought.
خلاصه ماشینی:
"قابل تطبیق است؟ چرا امام حسین علیه السلام در دوران خلافت معاویه به ایننوع اقدامات دست نزد؟ -اگر عمل امام،قیام است،هدف آن قیام چیست؛براندازی حکومت یزید،رسوا ساختن دستگاه فاسد بنی امیه،تشکیل حکومت عدل الهی یا صرفا اجرای تکلیف الهی؟ -اگر اقدام امام اصلاحی است،آیا بهدنبال اصلاح ساختار نظام سیاسی است یا در پی اصلاح در دین و تفکر دینی است که در دوران خلفای سهگانه،بهویژه در دوره حکومت معاویه،به انحراف،تحریف و اضمحلال کشیده شده بود؟ -فرضیههایی که به تبیین قیام امام حسین علیه السلام پرداختهاند،چه کاستیهایی دارند؟ -چه فرضیهای میتواند پاسخگوی رفتار امام از مدینه تا کربلا باشد؟ پرسشهای فرعی پژوهش دو دستهاند: الف)پرسشهایی که اساس تحقیق بر پایه آنها شکل گرفته است و در فصلهای بعد محور اصلی بحث قرار گرفتهاند.
هدف از این تحقیق، تطبیق حادثه تاریخی عاشورا با مدلها گوناگون تغییر و تحول سیاسی-اجتماعی و در نهایت،رسیدن به مدل کاملتری است که براساس آن بتوانیم به تحلیل همهجانبه قیام حسینی،یعنی«چرایی»،«چگونگی»و«چیستی»قیام بپردازیم و مجموعه فعالیتهای امام حسین علیه السلام و یارانش را دربرابر بحرانهای آن عصر،در یک چارچوب نظری تحلیل کنیم.
هرچند به صراحت و قاطعیت نمیتوان گفت امام حسین علیه السلام صرفا برای دستیابی به حکومت قیام کرده است؛زیرا قیام به این منظور،به سازماندهی سپاه،کادرسازی،فراهمآوری تجهیزات نظامی و بسیج عمومی نیاز دارد که با به صحنه آوردن زنان و کودکان خردسال سازگار نیست،اما نمیشود ادعا کرد آن حضرت به حاکمیت،رهبری و حکومت دنیای اسلام که حق تصریح شدۀ اوست،بیاعتنا بوده است؛چراکه امامت در عینیت جامعه تحقق مییابد و حکومتها نقش اساسی در اصلاح و فساد جوامع دارند."