چکیده:
داستان شورانگیز رستم و اسفندیار با قابلیت های شگفت انگیزش در جذب مخاطبان متعدد، با علایق و سلایق گوناگون، بی تردید از عالی ترین داستان های شاهنامه محسوب می شود. با این حال، این داستان و داستان های مشابه، با وجود ارزش والای ادبی شان، کمتر در چارچوبی نظری، برگرفته از علوم جدید، مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. با مطالعه عمیق و دقیق متن، ساختاری (Stucture) منسجم به مانند تار و پودی در هم تنیده در پس پشت داستان نمایان می شود. تشخیص این ساختار، بی شک از گذر تحلیلی متکی بر نظریات ساختار باوران (Structuralistes) از جمله نظریه تقابل دو گانه لوی استروس امکان پذیر است. بر اساس نظریه اخیر دو کارکرد اصلی برای متن می توان قایل شد که بر قرینه های درونی و بیرونی دو شخصیت اصلی داستان، یعنی رستم و اسفندیار متکی است. کارکرد اول که بیشتر مربوط به گزارندگان داستان و طرفداران دو جبهه است، و همچنین بر قرینه های بیرونی محیط دو پهلوان متکی است به کارکرد فکری تعبیر شده و به اندیشه هایی که در پس این تقابل وجود دارد می پردازد. کارکرد دوم که به قرینه های درونی دو پهلوان باز می گردد، به کارکرد حماسی داستان تعبیر شده است. با بررسی قراین موجود در داستان و در چارچوب این دو کارکرد، متوجه می شویم که دلیل رخ دادن تراژدی مرگ اسفندیار به عوامل درونی محرک این دو پهلوان در رویارویی با یکدیدگر بر می گردد و نه به عوامل بیرونی از جمله گشتاسب و جاماسپ.
خلاصه ماشینی:
"برای تحلیل این تقسیمبندیها،باید این دو شخصیت را در برابر هم نهاد و به بررسی روابط آنها با یکدیگر پرداخت:«رستم سر»آن بخش از وجود اوست که دین بهی را-ولو تنها در اصول-پذیرفته است و ستایشگر اسفندیار است،چراکه او را جوانی بهدین و پهلوانی خوشنام مییابد:که روی ستایش اگر دیدمی بدین تازهرویی نگردیدمی نماند همی جز سیاوخش را مران تاجدار جهانبخش را خنک شاهکو چون تو دارد پسر به بالا و فرت بنازد پدر خنک شهر ایران که تخت تو را پرستند بیدار بخت تو را دژم گردد آنکس که با تو نبرد بجوید سرش اندر آید به گرد همه دشمنان از تو پر بیم باد دل بدسگالان به دو نیم باد همه ساله تخت تو پیروز باد شبان سیه بر تو نوروز باد ب 473-479 این قسمت از وجود رستم با«آری»همراه است:«آری»به تمام آرمانهای پهلوانی و البته دین بهی،و هر آنچه که با آزادی و آزادگی همراه است،چراکه او آزاد زیسته و آزاد بوده است؛او این ویژگیها راتحت لوای هر نامی میستاید.
در این الگو،پاسخ«آری»با پاسخ«خیر»در تقابل قرار میگیرد و این«ناسازی» موجب پدید آمدن تراژدی میشود: (به تصویر صفحه مراجعه شود) نمودار شمارهء(3) در نبرد دوم که اسفندیار با تمام وجود به جنگ رستم آمده،به محض یافتن کوچکترین فرصت کار را به ضرر خود یکسره میکند!اینجا دیگر آن کسی که اول اقدام کند پیروز میدان خواهد بود،چراکه این برخورد«ستیز ناسازها»با یکدیگر است."