چکیده:
در این مقاله یکی از مهمترین دغدغه های تئوری اجتماعی یعنی نحوه ارتباط بین ارزشهای فردی و انتخاب جمعی در فرایند تعدیل ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته که ابتدا بنیان فلسفی موضوع تعدیل ساختاری که همان اصالت فرد می باشد مورد کنکاش و نقد واقع شده و در چارچوب مواجهه روش شناختی نارسائیهای عظیم و بنیادی قلمرو مفروضات و ادعاهای دیدگاه کلاسیکی و نئوکلاسیکی آشکار گردیده است. سپس در عرصه شواهد تجربی نیز نشان داده شده که عوامل غیر بازاری و غیر معطوف به «فرد» و «نفع شخصی» اثرات تعیین کننده ای در سرنوشت کشورهای پیشرفته داشته اند.
و همچنین نشان داده شده که مستقل از تجربه کشورهای صنعتی با همه نکاتی که در عرصه های گوناگون این تجربه وجود دارد، رهنمودهای اقتصاد نئوکلاسیک و مکتب پولی که در کادر برنامه تعدیل ساختاری برای کشورهای مزبور سازمان دهی شده است. به دلیل «تغییر شرایط» از درجه امکان پذیری و قابلیت بسیار پایینی برای کشورهای توسعه نیافته برخوردار است
خلاصه ماشینی:
"پیام اصلی این تحقیق این است که در کل نظام تصمیمگیری و برنامهریزی توسعه کشور باید این توجه و دقت نهادینه شود که در هر برنامه اقتصادی، طیف وسیعی از پیش فرضها و پیش نیازهای فرهنگی ـ سیاسی و اجتماعی وجود دارد که توجه به آنها به همان اندازه توجه به اطراف و جوانب اقتصادی مسأله، از اهمیت برخوردار است و میبایست ریزبینانه مورد توجه و تأمل قرار گیرد؛ در غیر این صورت، تا آن جا که به موضوع حاضر مربوط میشود، تلاش برای پیش افتادن از «برنامه» به هر قیمت ممکن و تلاش برای تبرئه خود به قیمت متهم ساختن دیگران که در دوران اجرای برنامه تعدیل ساختاری به صورت فرهنگ مسلط اجزاء مدیریت توسعه کشور در آمده بود و بطور همزمان هم فلسفه برنامهریزی توسعه را مخدوش میساخت و هم به واسطه بدگمانیها و اختلافافکنیهایی که ایجاد میکرد، منشأ عوارض بیشماری شد، میتواند آثار مخرب مادی ـ انسانی خود را همچنان به کشورمان تحمیل نماید!مواجهه عالمانه با این مسأله نیز مانند هر مسأله دیگری مستلزم فراتر رفتن از رویکردهای احساسی و شناخت مسأله در موضع اصلی آن است.
پاسخ به این سؤال نیز در یک بیان ساده به این ترتیب است که اگر چه در چارچوب مکتب اصالت فرد، همه در راستای منافع شخصی عمل میکنند و هر کس تلاش میکند تا به نحو دلخواه خود از اموال، اندیشه، هنر و فعالیت خود منطبق بر اقتضائات نفع شخصی بهره برداری کند؛ ولی آزادی همگانی و وجود رقابت آنچنان نظم طبیعی ساده و روشنی در جامعه ایجاد میکند که افراد ناگزیر از مراعات حال یکدیگر هستند و تضاد و تصادمی به وجود نمیآید؛ بلکه سرانجام هر کس به صورت ناخودآگاه و در حالی که در تعقیب نفع شخصی خویشتن است، عامل خوشبختی دیگران شده و سعادت انفرادی او در سراسر جامعه تعمیم یافته و به یک سعادت کامل و جامع اجتماعی منجر میشود."