چکیده:
این نوشتار، نقش ابراهیم پسر مالک اشعر نخعی را در تحولات سیاسی عراق (66 ـ 72ق) بررسی
میکند. با وجود آگاهی اندک ما از زندگی ابراهیم پیش از قیام مختار، پیوستن او به آن قیام، مشروط بر
صحت نامه محمد حنفیه به او، و غلبه بر اشراف کوفه که مخالف مختار بودند، بسیار برجسته است. او
همچنین در نبرد خازر امویان را شکست داد و موجب تثبیت مختار در کوفه شد. پس از آن از مختار جدا شد
و زبیریان و مروانیان در صدد جذب او برآمدند.
نویسنده، عامل جدایی ابراهیم از مختار را دو چیز دانسته است، نخست بدعتهای دینی مختار و دوم
مبارزه ابراهیم بر اساس مبانی فکری و دادخواهی نه عصبیت و مصلحت فردی. او در نهایت، با تعلق خاطری
که به عراق داشت در نبرد مصعب بن زبیر بر ضد مروانیان شرکت کرد و در سال 72 قمری کشته شد.
گفتنی است مترجم برخی دیدگاههای نویسنده درباره مختار را نقد و بررسی کرده است.
خلاصه ماشینی:
"16 مورخان نخستین دربارهی دو چیز اختلاف نظر دارند: نخست دربارهی موضع شعبی، در برابر نامهی محمد بن حنفیه و دوم پیرامون شخصیت کسی است که از شعبی دربارهی عواملی که مانع شهادت دادن او همراه دیگر شاهدان شده، استفسار کرده است؛ اختلاف در این است که استفسار کننده مختار، یا ابراهیم نخعی بوده است؟ دینوری مینویسد: شعبی دربارهی آمدن نامه از سوی ابن حنفیه، دچار شک گردید؛ از اینرو نزد شهود رفت و از تکتک آنان استفسار نمود؛ همهی گواهان، به جز یک نفر، پاسخ دادند که با چشم خود دیدهاند که ابن حنفیه به مختار نامه مینویسد.
84 طبری، بلاذری، ابن اعثم و دینوری بر تیزهوشی و آگاهی ابراهیم در جنگ تأکید دارند، به طوری که طبری گزارش میکند: ابراهیم یکی از افراد مورد وثوق خویش را برای اطلاع از وضعیت سپاه شام و امکانات آن، اعزام کرد تا با محاسبهی دقیق، امکان نبرد با آنها را فراهم سازد.
107 در اینجا مسألهی دیگری نیز رخ داد که موجب جدایی بیشتر ابراهیم و مختار گردید و آن این بود که ابراهیم بر اساس اصول، ایدئولوژی و دادخواهی رفتار میکرد و بر همین اساس، با مختار بیعت کرده بود؛ اما برای ابراهیم روشن شد که مختار در جهت مصلحت فردی رفتار میکند و ابراهیم و یارانش را برای رسیدن به منافع شخصی خود به کار گرفته است.
گفتنی است، طبری پس از نقل چند روایت دربارهی کرسی، که برخی مدعی بودند کرسیای است که علی علیهالسلام در مسجد کوفه بر آن مینشست و میان مردم داوری میکرد، در پایان مینویسد: این ادعاها، کار عبدالله بن عوف بود که به مختار نسبت میداد؛ اما مختار از او بیزاری میجست."