خلاصه ماشینی:
بنابراین، طرح سؤالات ذیل بر محور موضوع دین و تربیت نشانگر گستره مباحث آینده خواهد بود: اگر انسان موجودی ارزشی نیست و اهداف متعالی دینی بر او فرمانروایی نمیکند، تربیت دینی چه لزومی دارد؟ اگر دین تداومبخش اخلاق است و صرفا در حوزه فردی آن هم در گستره عقل عملی کارایی دارد، پس متعلق تربیت دینی چیست؟ در صورت اعتقاد به این دیدگاه، آیا مناسک و شعائر دینی میتوانند متعلق تربیت دینی قرار گیرند؟ در صورتی که دین همان اخلاق در وجهی عالیتر قلمداد گردد آیا دین اساسا میتواند محوری مستقل در حوزه تربیت را به خود اختصاص دهد؟ در کدام یک از مراحل سنی میتوان به تربیت دینی پرداخت؟ راه و روش این نوع تربیت چیست؟ آیا آموزش دینی به مثابه تربیت است؟ نقش مربی، مدرسه، خانواده و جامعه در تربیت دینی چیست؟ اهرمهای نظارتی بر ثمربخشی تربیت دینی کدامند؟ آسیبهای ناشی از تربیت دینی چیست؟ و...
این امر نه تنها در باب مفاهیم دینی بلکه در باب دیگر مفاهیم اخلاقی و انسانی نیز جاری است و هرگز روسو و حتی کانت در فلسفه تربیت خود به صرف عدم توانایی کودک در درک کاملا صحیح و اصولی مفاهیم عالی اخلاقی و انسانی درصدد منع انتقال آنها به او برنمیآیند، بلکه در نهایت نسبت به میزان و نحوه انتقال و رعایت سطح فهم و تعقل او توصیههایی ابراز میدارند.
اما طریقه دیگر این است که هرگز امر و نهی الهی را معیار انتقال تربیت دینی قرار ندهیم، بلکه سوق دادن کودک به سوی خوبیها و بازداشتن وی از بدیها را صرفا در پرتو امری درونی یعنی وجدان صورت دهیم.
(166) هرچند تمسک به وجدان اخلاقی برای انتقال مفاهیم ارزشی در دوران کودکی امری کاملا ناهماهنگ با مراحل رشد عقلانی کودک در درک معیارهای اخلاقی است، اما کانت با توجه به محوریت اخلاق و پشتوانه آن از طریق عقل عملی هیچگونه معیار خارجی را برای پذیرش مفاهیم اخلاقی حتی در دوران کودکی نمیپذیرد.