چکیده:
مقاله حاضر بر آن است که تفکر حوزوی به عنوان یک رویکرد معرفتی با اصول و مبانی و مؤلفه های خاص خود واجد ظرفیت روشنفکری است به شرط آنکه روشنفکری را در قالب خاستگاه تاریخی و حصار هویتی عصر روشنگری خلاصه و محصور نکنیم. در مقاله ضمن بر شمردن مؤلفه های پنج گانه تفکر حوزوی از یک سو و ارائه تحلیلی از مقوله روشنفکری به سه مؤلفه عصری بودن، تفکر انتقادی داشتن و تلاش برای ارائه راه حل نسبت به مسائل مهم عصری به عنوان مؤلفه های اساسی روشنفکری تاکید می شود و آنگاه نشان داده می شود که مؤلفه های پنج گانه تفکر حوزوی با روشنفکر بودن در چارچوب مؤلفه های سه گانه مزبور ناسازگاری ندارند. تاکید مقاله بر آن است که گرچه توجه دین و تلاش برای فائق آمدن تفکر دینی بر چالش های دنیای معاصر وجه همت تمامی پروژه های گوناگون روشنفکری دینی بوده است آنچه مایز اصلی روشنفکری حوزوی از دیگر پروژه های روشنفکری دینی است چارچوب معرفتی خاص حاکم بر روشنفکری حوزوی و راهبرد مواجه آن با چالش های معرفتی دنیای معاصر است.
خلاصه ماشینی:
"در وهلۀ نخست به نظر میرسد که دو مؤلفهاول و سوم،مشکلی با تفکر حوزوی نداشته باشند،زیرا اهتمام این تفکر بر نصگرایی،اصولگرایی عقلانیت موحدانه،مانع آن نیست که در فضای درک عمیق و صحیح زمانه ونیازهای آن با مقتضیات عصری آشنا شود و چالشهایی که در این فضا متوجه دینمیشود،به درستی بشناسد و درصدد پاسخ به این چالشها و پرسشهای نوین باشد وبکوشد که تحلیلی روشن از مسائل زمانۀ خود از منظر دینی و با چشمداشت به معارف وارزشهای دینی داشته باشد و برای برونرفت از بحرانهای انسان معاصر و مسلمانگرفتار در چارچوب سبک زندگی جدید،چارهاندیشی دینمدارانه نماید.
نسبت روشنفکری حوزوی با روشنفکری دینی بند پایانی این مقاله در واقع به این پرسش میپردازد که در روشنکفری حوزوی قراراست چه اتفاقی بیفتد،آیا به لحاظ محتوا و رویکرد،امری متفاوت با روشنفکری دینیخواهد بود یا پدیدهای کاملا همسنخ با آن چیزی است که به عنوان روشنکفری دینیشناخته شده است؟ به نظر میرسد که واژۀ«روشنفکری دینی»علی الاصول،قابلیت آن را دارد که بهمعنایی وسیع شامل هرگونه رویکرد روشنفکرانه باشد که همدلانه میکوشد نسبت دین بادنیای معاصر را روشن سازد و معرفتی دینی با التفات به چالشهای نوین معطوف به دینعرضه دارد.
این راهبرد،موجب آن است که اولا هرچه جدیداست واقعیت بیچون و چرا تلقی نشود و تفکر انتقادی،تنها به سنت و آنچه سنتی است،منحصر نگردد،بلکه مدرن نیز قابل تحلیل انتقادی تصور شود،ثانیا،هرگونه تجدید نظر وبازاندیشی در حوزۀ معرفت دینی باید مستند و روشمند صورت پذیرد،یعنی تابع منطقحجیت و اعتبار در استناد به دین باشد و صرف عدم توافق ظاهری یک معرفت دینی بااقتضائات سبک زندگی معاصر نمیتوان به لزوم کنارنهادن آن معرفت فتوا داد."