چکیده:
از نظر ملاصدرا، خاطر به مثابه پیام، دارای سه جزء اصلی است: (1) فرستنده پیام، (2) محتوای پیام، (3) گیرنده پیام. خاطر رحمانی پیامی است که از جانب فرشته فرستاده می شود و الهام نام دارد و ویژگی آن سوق دهندگی انسان به سوی خیر یعنی به فعلیت رساندن قوا براساس حکم عقل و به طور متعادل است. خاطر شیطانی پیامی است که از جانب شیطان فرستاده می شود، وسوسه نام دارد و انسان را به سوی شر سوق می دهد؛ به این معنی که باعث می شود وی به برخی قوای خود بیشتر بپردازد و آنها را به صورت نامتعادل به فعلیت برساند. انسان با جنبه عالی خود که همان مرتبه عقل اوست با ملائکه ارتباط برقرار کرده، خواطر رحمانی دریافت می کند و با جنبه سافل خود که همان مرتبه وهم اوست با شیاطین ارتباط برقرار کرده و خواطر شیطانی دریافت می نماید. عوامل دریافت خواطر دو دسته اند: (1) عوامل الهی: عامل الهی دریافت خاطر رحمانی توفیق و عامل الهی دریافت خاطر شیطانی خذلان نام دارد؛ (2) عوامل انسانی: مقصود رفتارها و اعمالی است که اگر نیکو بوده و براساس عقل باشد انسان را مستعد پذیرش خواطر رحمانی می کند واگر ناپسند بوده و براساس شهوت و وهم باشد نفس انسانی را آماده پذیرش خواطر شیطانی می نماید.
خلاصه ماشینی:
خاطر رحمانی پیامی اسـت کـه از جانـب فرشـته فرسـتاده می شود و الهام نام دارد و ویژگی آن سوق دهندگی انسان به سوی خیر یعنی به فعلیت رساندن قوا براساس حکم عقل و به طور متعادل است .
خاطر شیطانی پیامی است که از جانب شـیطان فرستاده می شود، وسوسه نام دارد و انسان را به سوی شر سوق می دهد؛ به این معنی که باعـث می شود وی به برخی قوای خود بیشتر بپردازد و آنها را به صورت نامتعادل به فعلیـت برسـاند.
(ملاصدرا، مفاتیح الغیب ، صص ١٥٤ و ١٥٥؛ همو، المبـدا والمعـاد، صص ٢٠٠ و ٢٠١) با این بیان ، اجمالا این تعریف برای خاطر حاصل می شود: خاطر رحمانی پیامی است که از جانب فرشته (ملک ) القا می شود والهام نـام دارد و خاطر شیطانی پیامی است که از سوی شیطان فرستاده می شود و وسوسه نامیده می شود.
او معتقد است که به خاطر سنخیتی که شیطان با وهم ، و ملک با عقل دارد، انسان با قوه واهمه خود بـا شـیطان ارتبـاط برقـرار کرده وخواطر شیطانی را درک می کند وبه وسیله قوة عاقله با ملائکه مرتبط شده و قادر به دریافت خواطر رحمانی می شود.
ملاصدرا در مقام بیان عامل انسانی پذیرش خـواطر، بیـان هـای متعـددی دارد ولـی می توان جامع مشترک همة آنها را این گونه بیان کرد: انسان براساس خلقت خداوند دارای دو وجه می باشد: وجه عـالی کـه رو بـه عـالم ملکوت است و وجه سافل که ناظر به عالم ملک وشـهادت اسـت (ملاصـدرا، مفـاتیح الغیب ، ص ١٥٢).