چکیده:
اصل اولی هنگام بروز شک در بقای زوجیت ـبه جهت وجود عیبی قبل از عقد، در زن یا مردـ استصحاب لزوم است، ولی ادله لفظی مانند روایات تدلیس و لاضرر و غیره مانع جریان این اصل میگردند.
روایات تدلیس در موارد صدق عرفی تدلیس و قاعده لاضرر در تمامی مواردی که عیب قبل از عقد وجود داشته است، حق فسخ در عقد نکاح را اثبات مینمایند. اما در خصوص عیوب زن، روایات خاصی
وجود دارد که تنها برخی از عیوب زن را که قبل از عقد وجود داشته سبب تحقق خیار فسخ برای مرد برشمرده است و این روایات، قاعده لاضرر را تخصیص می زند، در حالیکه عمومیت قاعده در مورد عیوب
مرد پابرجاست، پس زن با وجود هر عیبی در مرد که از نظر عرفی ازدواج را به مخاطره میاندازد ـمانند ایدزـ حق فسخ دارد، ولی مرد تنها در عیوب خاصی(پیسی، جذام، دیوانگی، عفل) که در روایات ذکر
شده دارای حق فسخ است و این تفاوت بدین جهت است که مرد با وجود حق طلاق نیاز چندانی به حق فسخ ندارد. قاعده لاضرر و تدلیس شامل عیوب بعد از عقد نمیگردد و روایات خاصی وجود دارد که
برخی از عیوب مردان(دیوانگی، عنن، خصا و جب) و برخی از عیوب زنان(دیوانگی، جذام، پیسی، قرن، افضا، کوری، لنگی و زنا) را از اسباب حق فسخ شمرده است و هریک از این روایات قابل بررسی
سندی و دلالی است.
خلاصه ماشینی:
"البته در پاسخ این احتمال گفته میشود: روایتی وجود دارد که عیب مردان را نیز به تعداد خاصی از عیوب محصور میسازد و آن، روایت عباد ضبی ـ بنابر نقل کافی ـ22 یا غیاث ضبی ـ بنابر نقل کتاب من لایحضره الفقیه23 و کتاب تهذیب24 و استبصارـ25 از امام صادق(ع) است: قال فی العنین إذا علم أنه عنین لایأتی النساء: فرق بینهما و إذا وقع علیها وقعة واحدة لم یفرق بینهما، والرجل لایرد من عیب؛26 امام صادق(ع) در مورد عنین فرمود: وقتی معلوم شود که او عنین بوده و نمیتواند با زنان آمیزش کند بین زن و شوهر جدایی انداخته میشود ولی اگر یک بار آمیزش کرد بین آنها جدایی انداخته نمیشود و مرد برای هیچ عیبی برگردانده نمیشود.
نکتؤ دوم: اگر چه مقتضای اطلاقات این است که به مجرد پدید آمدن عنن، فورا خیار ثابت میشود؛ ولی در بعضی روایات تصریح شده که باید یک سال مهلت داده شود؛ مانند صحیحه ابوحمزه: قال: سمعت أبا جعفر(ع) یقول: إذا تزوج الرجل المرأة الثیب التی تزوجت زوجا غیره فزعمت أنه لم یقربها منذ دخل بها فإن القول فی ذلک قول الرجل و علیه أن یحلف بالله لقد جامعها؛ لأنها المدعیة، قال: فإن تزوجت و هی بکر فزعمت أنه لم یصل إلیها فإن مثل هذا تعرف النساء فلینظر إلیها من یوثق به منهن فإذا ذکرت أنها عذراء فعلی الإمام أن یؤجله سنة فإن وصل إلیها و إلا فرق بینهما، و اعطیت نصف الصداق و لاعدة علیها؛40 ابو حمزه میگوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: وقتی مردی با زن بیوهای که قبلا شوهر دیگری داشته ازدواج کند و آن زن ادعا کند که از هنگام ازدواج، شوهرش با او نزدیکی نکرده، در این جا قول مرد مقدم است و چون زن مدعی است مرد باید به خدا سوگند یاد کند که با زن نزدیکی کرده است."