چکیده:
رابطه نظریه و مشاهده موضوعی است که مکاتب مختلف علوم اجتماعی، متناسب با مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی خود، پاسخهای متفاوتی به آن دادهاند. با توجه به نگاه متفاوتی که در مورد منابع و ابزار معرفت از یک سو، و سطوح واقعیت و معرفت از سوی دیگر در فلسفه اسلامی وجود دارد، ماهیت نظریه، و مشاهده و به طور طبیعی، رابطه نظریه و مشاهده نیز از این دیدگاه متفاوت خواهد بود. از دیدگاه فلسفة اسلامی، انواع نظریه از جمله نظریههای تجربی، عقلی، شهودی و نقلی قابل تصور است که هر یک ممکن است دارای ابعاد انتقادی و هنجاری نیز باشند. روشناست هر دسته از نظریههای فوق، از منبع متناسب، برخاسته و با نفسالامر ویژه خود ارزیابی میشود. بنابراین، «مشاهده» به تنهایی منبع مناسبی برای هیچ یک از نظریههای فوق نیست. آزمون نیز فقط قادر به ارزیابی برخی از ابعاد نظریههای تجربی، آن هم به ضمیمه قواعد عقلی، میباشد.
The relationship between theory and observation is among the subjects to which various schools of social sciences give different responses based on their ontological and epistemological views. Due to the different viewpoints existing in Islamic philosophy about the resources and means of knowledge on one hand and about the levels of reality and knowledge on the other hand، the nature، theory، observation and، naturally، the relationship between theory and observation will be different. From the viewpoint of Islamic philosophy، there are different types of theory، empirical، rational، intuitive and transformational، and each type can have critical and normative dimensions. Obviously، each category of these theories belongs to an appropriate source and its character is evaluated . Therefore، "observation" alone is not a suitable source for any of these theories and a "test" can assess only some aspects of empirical theories.
خلاصه ماشینی:
"224 قیاس خفی این است پس از آنکه موارد متعدد مورد تجربه قرار گرفت و احتمال اینکه یک امر مقارنی دخالت داشته باشد، به طور کلی از بین رفت، میتوان گفت علت واحدی وجود دارد که در شرایط واحد، اثر واحدی از خود به جای میگذارد؛ 225 زیرا اینکه یک علت در موردی به نحوی اثرگذاری داشته باشد و در موردی دیگر، بدون هیچ تفاوتی در شرایط، به نحوی دیگر مؤثر باشد، عقلا محال است.
نقش مشاهده موارد خلاف در ابطال نظریه حال اگر از این طریق به طبیعت پدیده دست یافتیم و نظریهای کلی مطرح کردیم که به همه موارد تعمیم یافته است، دیگر مشاهده موارد خلاف نمیتواند به آن آسیبی برساند؛ زیرا ممکن است آن مورد خلاف، طبیعتا با موضوع مورد بررسی نظریه ما متفاوت باشد.
به عبارت دیگر، این نظریه از طریق حس و یا وجدان قابل دستیابی نیست، بلکه فقط از طریق استنباط و نفوذ در باطن حاصل شده است؛ 234 یعنی ذهن قادر است با تحلیل عقلی واقعیت، ابعاد گوناگون آن را مورد مطالعه قرار دهد و از این طریق به روابط میان آنها دست یابد.
اگر هم در مکاتبی از علوم اجتماعی همچون مکتب انتقادی از نظریه هنجاری یاد میشود، به دلیل خروج از ضوابط علمی تجربی و پوزیتویستی و دست کشیدن از مبنای آن است که قابل نقد میباشد؛ زیرا علم در این سطح شأنیت توصیه و تعیین «بایدها» را ندارد."