چکیده:
عرفان، شناخت شهودی حق و اسمای حسنای او از راه تزکیه نفس و طهارت باطن با مکانیسم سیرو سلوک یا طی منازل و مقامات است. عرفان شیعی نیز عرفانی برگرفته از متن کتاب و سنت در دو ساحت علمی و عملی میباشد که علامه طباطبائی در عصر حاضر نماد و نماینده چنین عرفانی است. در نوشتار حاضر از مفهوم و ماهیت عرفان شیعی و مختصات عارفان شیعی توأم با نکات کلیدی و کلان عرفان متخذ از ثقلین بر محور و مدار اندیشههای علامه طباطبائی بحث و تحلیل صورت گرفته است. در واقع به پرسش عرفان شیعی چیست و عارفان شیعی دارای چه ویژگیهائی هستند پاسخ داده شد. و اثبات و تبیین فرضیه قرآن و سنت و سیره معصومین(ع) بهترین منبع معرفت عرفانی، سلوک معنوی و رفتار و عمل جامع عرفانی است هدف مقاله فراروی میباشد.
خلاصه ماشینی:
"امکان شهود ملکوت چنان که همه هستی ملک و ملکوت دارد، انسان که نسخة منتخبه کتاب هستی و ثمرة شجره طیبة وجود است نیز دارای ملک و ملکوت است و شهود ملکوت متفرع بر شناخت ملکوت و دستیابی به شرائط وجودی و عوامل و علل وجودی آن خواهد بود، تا انسان ملکوت شناس و ملکوتی نشود، راه به ملکوت و باطن عالم نخواهد داشت انسان ملکوتی انسان خداگونه، خداخو، نورانی و پاک است چه این که ملکوت عالم و عالم ملکوت نورانی، پاک و با نزاهت و نزاکت است و تا این «سنخیت وجودی» تشابه و مشاکلت وجودی حاصل نشود انسان را راهی به ملکوت نخواهد بود پس آدمی بایسته است از هر گونه شائبه ظاهرگرایی، آلودگی و تیرگی و تاریکی تطهیر گردد تا شایستگی شهود ملکوت را پیدا نماید و این ممکن نخواهد بود مگر این که قوای ادراکی و تحریکی انسان پاک و زلال شود یا انسان با بیداری، پایداری و مجاهدت عصمت فطری و تکوینیاش و طهارت قوای عقلانی و شهوانیاش را در پرتو هدایتها تشریعی صیانت و پاسداری کند و بر طهارت و نورانیتش بیافزاید که ورود به جهان ملکوت و ملکوت جهان پیدا نماید و در بزم «شهود» و شبستان ملکوت مسکن گزیند: 1ـ علامه طباطبایی ضمن تفسیر ملکوت، و امکان راهیابی به ملکوت، راههای راهیابی به ملکوت را نیز در تفسیر قیم المیزان تبیین کردند چنان که در رسالة الولایه اصل رساله را بر چنین حقیقت استوار و معنا و معرفت منیع و رفیعی قرار دادند، ایشان در المیزان ملکوت را از حیث مفهوم شناسی و معرفتی چنین تبیین مینماید: «الملکوت هو الملک بمعنی السلطنة و الحکم، و یفید مبالغة فی معناه و الفرق بین الملک بالفتح و الکسر و المالک ان المالک هو الذی یملک المال و الملک یملک المالک و ماله، فله ملک فی طول ملک و له التصرف بالحکم فی المال و مالکه."