چکیده:
ایران با تمدنی چند هزار ساله از معدود تمدن های جهان است که ماندگاری خـویش را بر صفحه تاریخ حفظ کرده است .از تمدن ساسانی که از ایالت پارس محل خـالص ترین باورهای آریائی برخاسـته بود،پیـامبری برخاسـت بـه نـام مـانی. حـوزه گسـترش مسلک وآئین مانی بسیار گسترده بود،به طوری که از شـرق از سـواحل اقیـانوس آرام شروع و تا سواحل اقیانوس اطلس در غرب می رسید. مانی در زمانی ظهور کرد که شـاهان ساسـانی سـعی در رسـمیت بخشـیدن بـه مـذهب زردشتی داشته اند. اردشیر یکم سعی در رسمی کردن ایین مزدیسنا را داشت ، امـا فکـر رسـمی کـردن آیین زردشت در گرو حصول اسبابی بوده که فقط تدریجا ممکن بود روی دهد. سیاست اتحاد دین و دولت در زمـان جانشـین او شـاپور یکـم دنبـال مـیشـود، ناگفته نماند که زردشتی بـودن اردشـیر یکـم و شـاپور یکـم مسـتلزم اقـدام آن هـا در رسمی کردن آیین زردشت و سعی در محدود کردن سایر ادیان قلمرو آن ها نیست و توسعه شاهنشاهی بدون اظهار تسـامح دینی،مخصوصـا در آن اوایـل دوره ساسـانی بـا توجه به اوضاع و احوال پایان عهد اشکانیان غیر ممکن بوده است .اما زمانی که شاپور مالک سرزمین های زیادی میشود و خود را «شاه ایران وانیران » میخواند، گویا جهت تامین وحدت در تمام این قلمرو پهناور است که در اوایل ظهور مانی یک چند گمان کرد که تعلیم این پیامبر تازه میتواند آئین مزدیسنا را برای تمام «ایـران وانیـران » قابـل قبول کند. در عین حال بعید به نظر نمیرسد که شاپور بـرای ایجـاد وحـدت دینـی در سراسر شاهنشاهی خویش تسامح دینی را به عنوان یک سیاست آزمـوده و خردمندانـه در پیش روی خود یافته باشد و به مانی فرصتی داده میشود برای نشر تعلیم خویش . در این مجال قصد داریـم دربـاره مـانی و زنـدگانی او بپردازیم ،امـا چگـونگی ورود او به دربار ساسانی و پذیرش او توسط شاپور یکم به شماره بعدی مجله موکـول می شود.
خلاصه ماشینی:
استاد نولدکه اسم ماني را هم از اسامي ماندائي دانسته است (همان تيره ايرانـي تبار مادي مغاني باني غنوصيه که به ميـان رودان کوچيدنـد و بـه مغتسـله هـم معـروف شدند وپدر و مادر ماني هم در ميان ايشان به سر بردنـد) و مسـيحيان سـرياني (ايرانـي ) نسطوري هم اين اسم را برخود نهاده اند، چه در ارمني به گونه "مانيک " آمده که هم با نظر اشپيگل (فراجسـته از وهومنـه ) جـور در مـي آيـد فلـذا صـورت صـحيح آن در فارسي کهن همانا "مانيـک " اسـت کـه مـذهب ومنسـوبان بـه اورا در صـورت جمـع "مانيکايه " (manikaye) گفته اند.
اينک به معرفي هر يک از آنها مي پردازيم : ١- انجيل زنده = اين اثر به زبان سرياني نوشته شده و بخشي از اين کتاب که از سرياني به يوناني ترجمه شده است ، در مجموعه دست نوشته هاي مکشوف در اکسيرينخوس وجود دارد.
اين دو اثر عبارتند از : ١- شاپورگان ٢- ارژنگ ١- شاپورگان : کتاب شاپورگان که به شاپور اول ، شـاه ساسـاني، اهـدا شـده ، بـه فارسي ميانه نوشته شده است (برخلاف ديگر کتاب هاي مـاني کـه همـه بـه زبان هاي سرياني نوشته شده اند) ايـن نخسـتين اثـر مـاني اسـت کـه در آن ، آموزه اش را شرح مي دهد و مضـموني جهـان شناسـانه و خصوصـا آخـرت شناسانه دارد.
اين پاپيروس هاي قبطي که اشعار مانوي بر روي آنها نوشـته شـده ، مربـوط بـه نيمه دوم سده چهارم مسيحي است ، که از يوناني ترجمه شده اند و متنهاي يوناني نيز از زبان سرياني برگردانده شده بودند.